عقل را ديوانه می دانيم ما
عشق را فرزانه می دانيم ما
دست و تيغ عالم خونريز را
شيشه و پيمانه می دانيم ما
استقامت را درين وحشت سرا
لغزش مستانه می دانيم ما
گوشه ای کز خود کند ما را خلاص
گوشه ميخانه می دانيم ما
در عشق جان را باختن
بازی طفلانه می دانيم ما
قانع از دنيا به رنگ و بو شدن
سخت نامردانه می دانيم ما
ديده ی قربانيان حيرتيم
خواب را افسانه می دانيم ما
از دو عالم گر چه بيرون رفته ايم
خويش را در خانه می دانيم ما
********
قال رسول الله (ص) : اَوَّلُ شَخْص یَدْخُلُ الْجَنَّةُ فاطِمَةُ ( علیها السلام )
پیامبر (ص) فرمودند :
اولین شخصی که واردِ بهشت می شود ، فاطمه سلام الله علیها است .
حدیث فوق را جلال الدین سیوطی محدث و مفسر بزرگ اهل سنت در مسند فاطمه ، از پیامبر (ص) روایت کرده که موردِ اتفاقِ فریقین ( شیعه و سنی ) می باشد . (تصویر فوق )
عقل را ديوانه می دانيم ما
عشق را فرزانه می دانيم ما
دست و تيغِ عالَمِ خونريز را
شيشه و پيمانه می دانيم ما
استقامت را درين وحشت سرا
لغزشِ مستانه می دانيم ما
گوشه ای کز خود کند ما را خلاص
گوشه ی ميخانه می دانيم ما
در ِ عشق ، جان را باختن
بازی طفلانه می دانيم ما
قانع از دنيا به رنگ و بو شدن
سخت نامردانه می دانيم ما
ديده ی قربانيان حيرتيم
خواب را افسانه می دانيم ما
از دو عالم گر چه بيرون رفته ايم
خويش را در خانه می دانيم ما
********
(( توبه از شراب ))
*****
توبه نتوان کرد از مِی تا شرابِ ناب هست
از تيمم دست بايد شُست ،هر جا آب هست
صحبتِ عُشّاق را تيغِ زبان در کار نيست
شمع را خاموش بايد کرد تا مهتاب هست
ديده ی خفاش طبعان ، محرمِ اين راز نيست
در دلِ هر ذره ای ، خورشيدِ عالمتاب هست
خواب آسايش نباشد خاطر آگاه را
تا فقیرِ بینوا را ديده ی بی خواب هست
************
اسلام با سُنّت هائی که در جوامع بشری رواج داشته و هیچگونه تضادی با مبانی عقلی و فطری انسان ندارند ، موافق می باشد لیکن با خُرافه پرستی و نیز سنت گرائی که صرفاً منشاء آن تقلیدِ کورکورانه از گذشتگان می باشد ، مخالف است .
✔️برخی از سنت ها که اسلام با آنها مخالف نبوده بلکه نسبت به ترویج بیشتر آنها ، توصیه و ترغیب نموده به شرح زیر می باشد :
گروهی از مردم ،با نزدیک شدنِ ایامِ نوروز ، دغدغه ی خانه تکانیِ عید را داشته و زبانِ حالِ آنها این است :
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نَسِتُردیم و غُباری نَسِتاندیم
جنگِ تبوک آخرین غزوه ی رسول اکرم (ص) می باشد که در سال نهم هجری (و روز نوزدهم ماه رجب ) به وقوع پیوست ، در این غزوه پیامبر اسلام(ص) به قصد نبرد با رومیان به منطقه تبوک رهسپار شد؛ ولی سپاه اسلام پس از اقامت چند روزه در تبوک و بدون درگیری با رومیان به مدینه بازگشت.
اين غزوه را «فاضحه» نیز مى نامند زيرا نقشه های شومِ منافقین (( کودتا در مدینه و ترور پیامبر صلّ الله علیه و آله )) ، خنثی و منافقین ، مُفتضح و رسوا گردیدند .
✅ اینک دو نکته ی مهم و عبرت انگیز ، که رهاوردِ غزوه ی تبوک می باشد و متأسفانه تاکنون مغفول مانده را به استناد منابعِ معتبرِ اهلِ سنت ، خاطر نشان می نمائیم :
حدیث منزلت ، اولین رهاوردِ غزوه ی تبوک :
برخی از اصحاب و بهویژه منافقان مدینه از حضور در سپاه سرباز زدند تا در غیابِ پیامبر(ص) در مدینه اقدام به کودتا و براندازی بساط اسلام نمایند لیکن رسول اکرم (ص) ،حضرت علی(ع) را به جانشینی خود در مدینه منصوب نمود ، منافقین که با وجود علی (ع) ، محقق نمودن نقشه ی خود را غیر ممکن دیدند ،زبان به طعنه ی ایشان گشوده و گفتند :
( کارِ علی (ع) بجائی رسیده که پیامبر (ص) او را مامور نگهداری و مراقبت از ن و مردان سالخورده نموده )
حضرت علی (ع) از طعنه ی منافقین ، به پیامبر (ص) شکایت نمود و رسول اکرم (ص) نیز برای تسلّی خاطر او ، ضمن تأکید به ماندن ایشان در مدینه ، خطاب به آن حضرت فرمودند :
آیا برای رضایت تو همین کافی نیست که تو برای من به منزله هارون هستی برای موسی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست .
????(( صحیح بخاری ج 4 حدیث 3706 - صحیح مسلم ج 4 حدیث 2404)) (( تصویر فوق ))
????ابن عبد البر ، يكي ديگر از استوانههاي اهل سنت بعد از نقل حديث مینويسد :
(( و هو من أثبت الآثار وأصحها رواه عن النبي صلى الله عليه وسلم سعد بن أبي وقاص ))
حديث منزلت ، از ثابتترين و صحيحترين رواياتي است كه سعد بن أبي وقاص از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نقل كرده است . حاکم نیشابوری نیز می گوید : (هذا حديث دخل في حد التواتر ) ،حدیثِ منزلت ، مُتواتر می باشد .
????(( الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 3 - ص 1097)) ،(( المستدرك - الحاكم النيشابوری ج 3 ص 125))
حدیثِ منزلت ، علاوه بر فضیلتِ امام علی(ع)، بر خلافت و عصمتِ ایشان نیز دلالت دارد، زیرا پیامبر(ص) در این حدیث ، به جز نبوت، همه ی فضائل و ویژگیها و مناصِبِ هارون (ع) را برای حضرتِ علی (ع) اثبات فرموده است .
ترورِ نافرجامِ پیامبر (ص) :
بسیاری از مفسرین اهلسنت ، در تفسیر «وَهَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا» ( آیه 74 سوره توبه ) ،گفتهاند : مُراد کسانی هستند که قصد داشتند در بازگشت از جنگِ تبوک ، رسولِ خدا (ص) را ترور نمایند ،
بیهقی در دلائل النبوه و سیوطی در تفسیر الدر المنثور در این باره نوشته اند :
عن عروة قال رجع رسول الله صلی الله علیه وسلم قافلا من تبوک الی المدینة حتی اذا کان ببعض الطریق مکر برسول الله صلی الله علیه وسلم ناس من اصحابه فتآمروا ان یطرحوه من عقبة فی الطریق .
هنگامی که رسول اللَّه (ص ) با مسلمین از تبوک مراجعت میکرد، گروهی از اصحاب تصمیم گرفتند که در یکی از گردنههای بین راه با پرتاب نمودنِ سنگ و رَم دادنِ ناقه ، موجبِ سقوط ایشان به داخل درّه شوند که پیامبر(ص) از طریق وحی ، متوجه شده و به وسیله ی حذیفه و عمّار ، نقشه ی شوم منافقین را خنثی نمود .
????(( دلائل النبوة ج۵، ص۲۵۶ و تفسیر الدر المنثور، ج۴، ص 243 و کتاب المحلى بالآثار ، ابن حزم ج 11 ص 224 ))
به راستی این سیزده نفر از صحابه که به تصریحِ منابع معتبرِ اهل سنت ، تصمیم به ترور پیامبر (ص ) داشتند ، چه کسانی بودند ؟ و آیا با وجود چنین افرادی در بین صحابه ، باز هم می توان از عدالت همه ی اصحاب ، سخن گفت
***** *****
*******
مرا مست کردی ، شرابی مگر ؟
گرفتی مرا ، شعرِ نابی مگر ؟
به سوی تو میآیم امّا دریغ
مرا میفریبی ، سرابی مگر ؟
به جانِ من خسته آرامشی
دل آسوده ام با تو ، خوابی مگر ؟
رهاندی مرا از غمِ تشنگی
چه سبزم به یادِ تو ، آبی مگر ؟
تویی روشنیبخشِ شبهای من
گلِ نرگسِ من ، تو ماهی مگر ؟
ز برقِ نگاهت چنان کوهِ برف
دلم آب شد ، آفتابی مگر ؟
********
(( نوروز از نگاه اهل بیت ، علیهم السلام و مکتب تشیع ))
ابتدا چند روایت در مورد نوروز را ذیلاً نقل می کنیم و سپس به داوری و توضیح پیرامون آنها می پردازیم :
1- پیامبراسلام (ص ) فرمودند:
فنَیرِزُوا إن قَدَرتُم کُلَّ یَومٍ یَعنی تَهادَوا و تَواصَلُوا فِی اللَّهِ.
اگر میتوانید هر روز را نوروز کنید ؛ یعنی در راه خدا به یکدیگر هدیه بدهید و با یکدیگر پیوند داشته باشید.
???? (دعائم الإسلام ، ج ۲ ، ص ۳۲۶ )
2- قال الصادق ( ع ) :
یوْمُ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ . وَ مَا مِنْ یَوْمِ نَیْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَیَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَیَّعْتُمُوه.
شیخ احمد بن فهد حلى در کتاب «مهذب» و دیگران در تألیفات خود از معلى بن خنیس و او از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: نوروز، روزى است که قائم ما اهل بیت و صاحب امر خلافت در آن روز قیام مىکند . و هیچ روز نوروزى نیست مگر اینکه ما در آن انتظار فرج داریم. زیرا نوروز از روزهاى ماست. ایرانیان آن روز را حفظ کردند، ولى شما عربها آن را از دست دادید !
????( بحار الأنوار ، علامه مجلسی ج 52 ص 308 )
3- قال الصادق ( ع ) :
أنَّ یَوْمَ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَخَذَ فِیهِ النَّبِیُّ (ص) لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (ع) الْعَهْدَ بِغَدِیرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَایَةِ فَطُوبَى لِمَنْ ثَبَتَ عَلَیْهَا وَ الْوَیْلُ لِمَنْ نَكَثَهَا.مَا مِنْ یَوْمِ نَوْرُوزٍ إِلَّا نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَج.
امام صادق علیه السلام میفرماید: نوروز روزیست که در آن پیامبر صلی الله علیه و آله برای حضرت علی علیه السلام در غدیر خم پیمان گرفت و آنانکه آنجا بودند به ولایت آن حضرت اقرار کردند و خوشا به حال کسی که بر آن ثابت قدم ماند و وای به حال کسی که آن پیمان و عهد ولایت را شکست .
????(بحارالانوار جلد ۵۹ )
4- امام صادق علیه السّلام فرمودند:
ما مِن يَومِ نَيروزٍ إلاّ و نَحنُ نَتَوقَّعُ فِيهِ الفَرَجَ لأِنَّهُ مِن أيّامِنا و أيّامِ شِيعَتِنا
هيچ نوروزي نيست مگر آن كه ما در آن روز منتظر فرج [ظهور قائم آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلم] هستيم؛ چرا كه نوروز از روزهاي ما و شيعيان ما است.
????( مستدرك الوسائل ، ج 6 ، ص 352 )
5- أتی علی(ع) بهدیة النَّیروز، فقال(ع):
«ما هذا؟». قالوا: یا أمیرالمؤمنین! الیوم النَّیروز. فقال(ع): « إصنَعوا لَنا کُلّ یَومٍ نَیروزاً ».
برای علی(ع) هدیه نوروز آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: ای امیرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازید.
???? (مَن لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 3، ص300 )
6- روی أنّه قال علی (ع) : نیروزُنا کُلَّ یَومٍ.
روایت شده است که علی(ع) فرمود: هر روزِ ما نوروز است.
???? (من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 3، ص300)
7- امام علی(علیه السلام) فرمودند:
کلُّ یَومٍ لا یُعصَی اللَّهُ فیهِ فَهُوَ عِیدٌ .
هر روزی که در آن خداوند نافرمانی نشود ، عید است.
????( نهج البلاغه ، حکمت ۴۲۸ )
شرح و توضیح روایات فوق توسط حکیم :
???? واژه ی ( عید ) از ماده عود به معنی بازگشت است که یکی از مصادیق آن بازگشت از گناه و ظاهر شدنِ نورانیت و صفای بندگی است فلذا علی (ع) فرمودند : ( هر روز که در آن معصیت نشود ، عید است ) اینگونه است که بهار واقعی و تحول حقیقی و نوروز ، در درون ما تحقق می یابد .
????یکی دیگر از مصادیق عید ، که در روایات بالا بدان اشاره شده ، غدیر ولایت است کما اینکه خداوند سبحان، اِکمال دین و تمامیّتِ نعمتش را به ولایت امیرالمؤمنین (ع) منحصر فرموده : (الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتِي ) ( آیه 3 ،سوره مائده ) .
????با کمی تأمل و امعانِ نظر در روایات فوق در می یابیم که «نوروز» در روایات اهل بیت (ع) ، با تَعریب ، بصورتِ «نَیروز» آمده ولی حضراتِ معصومین (ع) هرگز آنرا به یک روز خاص در طول سال شمسی ( روز اوّلِ «حَمَل» - روز اوّلِ فروردین ) مختص ندانسته بلکه مصادیق دیگری برای آن ذکر فرموده اند :
????مانند : ( روز غدیر ، روز ظهور امام زمان عج ، هر روز که گناه نشود ) و از آن بالاتر اینکه معنای نوروز را چنان وسعت داده اند که به تمام ایام می تواند تعمیم یابد کما اینکه فرموده اند : ( هر روز ، نوروز است ) .
????در منطق اهل بیت ، نه تنها با سنت هائی مانند (صله ی رحم ) مخالفت نشده ، بلکه به آنها توصیه نیز گردیده لیکن مفهوم نوروز را توسعه داده و آنرا مختص به یک روز خاص ( اول فروردین ) نمی دانند و فرموده اند : ( إصنَعوا لَنا کُلّ یَومٍ نَیروزاً ، یعنی : هر روز را نوروز قرار دهید ) .
???? نکته ی حائز اهمیت اینکه اگر در روایات فوق ، نوروز به روز غدیر و یا هنگام ظهور امام زمان (عج) ،انطباق یافته ، البته منظور این نیست که واقعه ی غدیر ، در روزِ نوروز واقع شده و یا ظهور امام زمان (عج) در این روز واقع می شود ، بلکه منظور آن است که نوروز واقعی و عیدِ حقیقی ،با ولایتِ علی (ع) و ظهور امام زمان (عج) پیوند ناگسستنی داشته و از مصادیق بارزِ آن است ، بنابر این شایسته است ، منتظرانِ ظهور امام زمان (عج) در انتظارِ چنین عید و نوروزی باشد .
???? اگر هر روز از ایامِ روزگار و لحظاتِ زندگیِ ما با ولایتِ علی (ع) ، پیوند خورده و رنگ بوی ولائی داشته باشد ، از اِندراس و کهنگی نجات یافته و قطعاً آنروز و آن لحظه ، عیدِ حقیقی و نوروزِ واقعی خواهد بود .
اما کلام آخر اینکه : ( ای یوسفِ زهرا ) :
جدا از رویت ای ماه دل افروز
نه روز از شب شناسم نه شب از روز
وصالت گر مرا گردد میسر
همه روزم شود چون عید نوروز
********
اندر دل من ماهِ دل افروز تویی
بر رنجِ منِ غریب ، دلسوز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عیدِ من و نوروزِ من ، امروز تویی
آیا دعایِ تحویلِ سال ، مُعتبر است ؟
دعای تحویلِ سال در منابع روایی اوّلیه و معتبرِ شیعه یا اهلِ سُنت ، وارد نشده و همچنین در کتابهای معتبر و مشهورِ دعا ( سید ابن طاووس در اقبال و شیخ طوسی در مصباح المتهجد) به آن اشاره ای ننمودهاند .
فقط برای اولین بار ، علامه مجلسی در کتاب «زاد المعاد» به نَقل آن پرداخته ، لیکن ایشان تصریح نموده ، منبعِ او ، برخی از کتابهای غیرِ مشهور بوده که در همان کُتُب نیز این دعا به معصوم(علیهالسلام) نسبت داده نشده است.
به استنادِ قائده ی( تَسامُحِ در ادله ی سُنَن ) نیز نمی توان این دعا را بجا آورد زیرا موردِ استعمالِ قاعده ، جایی است که ثوابِ خاصی بر عَمَلِ خاصی به یکی از معصومین(علیهمالسلام) نسبت داده شود که این خصوصیت در این دعا نیست.
????با توجه به موارد مطروحه ی فوق ، دعای تحویل سال ، مَأثور و معتبر نبوده و نمی توان آنرا به معصومین نسبت داد ، اما این دعا ، مُشکلِ محتوائی نداشته و چنانچه بعنوانِ راز و نیاز و مناجاتِ با خداوندِ سُبحان ، خوانده شود بلااشکال می باشد .
روایت مجلسی از دعای مزبور این چنین است :
«یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ»
تپیدم ، ناله کردم ، داغ گشتم ، خاک گردیدم
وفا افسانه ها دارد که می باید شنید از من
(( رازِ ولادتِ امیر المؤمنین علیه السلام در کعبه ))
تولد امیرالمؤمنین علی (ع) در کعبه از مُسَلَّماتِ تاریخ و موردِ اتفاقِ فریقین ( شیعه و سنی ) می باشد که بعنوان نمونه به سخنِ حاکمِ نیشابوری که اهل سنت او را اِمامُ المُحَدِّثین می نامند ، بسنده می کنیم :
????حاکم نیشابوری ضمن تصریح به تَواترِ روایاتِ مربوط به ولادتِ علی (ع) در کعبه و مورد اتفاق بودنِ آنها ، فرموده :
(( فَقَدْ تَوَاتَرَتِ الْأَخْبَارِ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ وَلَدَتْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ کَرَّمَ اللهُ وَجْهَهُ فِی جَوْفِ الْکَعْبَةِ ))
????یعنی : رواياتِ مُتواتري وارد شده که فاطمه ی بِنتِ اَسَد ( علیها السلام ) ، حضرتِ علي (عليه السلام) را در درونِ کعبه به دنيا آورده است.
????( حاكم نيشابوري , المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص550 )
????ولادتِ علی (ع) در کعبه از فضائلِ اختصاصی و مُنحصر بفردِ ایشان و حاکی از اسراری است که به برخی از آنها ، ذیلاً اشاره می گردد :
کلمه ی ( رجب ) به ابجدِ صغیر ، برابر است با عدد ( 13 )
کلمه ی ( کعبه ) نیز به ابجدِ کبیر ، برابر است با عدد ( 97 )
⚡️نتیجه 110= 97 + 13
???? یعنی از پیوند و تلفیقِ ابجدِ ( رجب + کعبه ) ، عدد (110) که ابجدِ کبیرِ ( علی ) است ، ظاهر می گردد .
????عدد 13 نیز اشاره به سیزدهم رجب ( سالروز ولادت علی علیه السلام ) دارد .
از حضرتِ زهراء ( س ) و امام باقر (ع) روایت شده که امام ( علی علیه السلام ) را به کعبه تشبیه فرموده اند:
مَثَلُ الاِمام ، مَثَلُ الکعبة .???? و تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام .
امام ،مانند کعبه است و تمامیتِ حج ، مَنوطِ به دیدارِ امامِ معصوم (با چشمِ دل ) می باشد.
???? (عیوناخبار الرضا ج2 ص262)
امیر المومنین (ع) ، قبله ی حقیقی و معنوی است و ملائکه آنگاه که آدم (ع) را بدستور خداوند ،قبله قرار داده و در برابر او سجد کردند ، در باطنِ این قبله ( آدم ) ، نور ولایتِ علی (ع) را در صُلبِ او مشاهده و آنرا قبله گاه حقیقی خود قرار داند .
???? حافظ علیه الرحمه چه خوب این معنی را به نظم آورده :
مَلَک در سجده ی آدم ، زمین بوسِ تو نیّت کرد
که در روی تو ، حُسنی دید ، بیش از حَدِّ انسانی
????سخن آخر آنکه :
مُشکِل گُشای عالَم و آدم ،تویی علی
شادی قلبِ حضرتِ خاتم ، تویی علی
کعبه به دورِ نامِ "علی" می کند طَواف
عَرشِ کریم و بِیتِ مُعَظَّم ، تویی علی
???? برگرفته از دروسِ امام شناسی ، توسط سید رضا نوعی ( حکیم )
امسال هم گذشت، کمی پیرتر شدم
از دیدنِ جهان شما سیرتر شدم
هرقدر شاخهشاخه رسیدم به آسمان
در خاک ریشهریشه زمینگیرتر شدم
گفتی به عکسهای جوانی نگاه کن
دیدم رفیق.دیدم و دلگیرتر شدم
رودم که در مسیر سراشیب زندگی
در پرتگاه عشق سرازیرتر شدم
فرقی نداشت بود و نبودم برای تو
امسال هم گذشت و کمی پیرتر شدم
********
26 رجب ، سالروزِ ارتحالِ سَيّدِ بَطحاء و آخرین حجّتِ دورانِ فِترَت ، حضرتِ ابو طالب علیه السلام می باشد ، اغلبِ عُلَمای اهلِ سُنت ، همانند شیعه به ایمانِ ابوطالب(ع) و نیز حمایت های مادی و معنوی ایشان از پیامبر اکرم (ص) و نهالِ نوپای اسلام ، اذعان و اعتراف دارند .
ابن ابی الحدید شافعی معتزلی که از علمای اهل سنت و از بزرگترین شارحانِ نهج البلاغه می باشد ، اسلام را مرهونِ حمایت های ارزنده ی حضرتِ ابوطالب ( ع ) دانسته و در شرح خود بر نهج البلاغه ، در این باره نوشته :
((انَّ مَنْ قَرَءَ عُلُومَ السِّيَرِ، عَرِفَ اِنَّ الاِسلام لَولا اَبوطالبَ لَم یَکن شَیئاً مَذکوراً ))
یعنی : کسی که علوم سیره شناسی را بخواند ، بی تردید به این امر اعتراف خواهد کرد که :
اگر ابوطالب (ع) نبود ، از اسلام نیز خبری نبود .
همچنین ایشان در ادامه می گوید :
اشعارِ فصیح و عالیةُ المَضامینِ ابوطالب (ع) ، از جمله دلایلِ مهم و غیر قابلِ انکار ، مبنی بر اعتقاد ایشان به توحید و نیز نبوتِ پیامبرِ اکرم ( ص ) می باشد که از همه صریح تر ، این بیت است :
(( یا شاهِدَ اللّه عَلَیَّ فَاشْهَد إنّی عَلی دِین النَّبی أحمَدٌ ))
یعنی : خدایا شاهد باش که من بر دینِ پیامبر یعنی احمد میباشم .
ابن ابی الحدید در مورد دلالت اشعار ابوطالب (ع) بر ایمانِ ایشان به اسلام و پیامبر (ص) ، میگوید:
اگر چه این اشعاری که از ابوطالب (ع) نقل شده به تنهایی در حَدِّ قطعیت نمیرسد ، اما مجموع آنها مُتواتر است و همه آنها در یک امر مشترکند و آن تصدیقِ ابوطالب (ع) به نبوت پیامبر اسلام(ص) می باشد .
???? ((شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 142و ج 14 ص 78)).
یا سُیِّد البَطحاء یا ابوطالب :
*********
مِثلِ پسرت علی ، فضیلت داری
در روزِ جزا ، حقِّ شفاعت داری
تو یارِ محمدی و بابای علی
حقِّ پدری گردنِ اُمَّت داری
**********
( مَردِ نَبردِ خیبر و نَنگِ اُحد کجا )
در جنگِ خیبر ، ( روز 22 ماه رجب ) ابتدا پیامبر (ص) ، ابوبکر را به برای نبرد به خیبر فرستاد ، که او شکست خوده و بازگشت
پیامبر (ص) روز بعد ، عُمر را برای جنگ اعزام نمود ، او نیز مفتضحانه از صحنه ی نبرد گریخت ، بنحوی که ( فاصحابه جاموا یجبنونه ) مردم او را با کلمه ی ( ترسو و بُزدل ) سرزنش می کردند
پیامبر (ص) از این وضع غضبناک شده و فرمود :
????(فردا پرچم را به دستِ مَردى خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد، او هجوم کننده است ، و هرگز فرار کننده نیست، از حمله بر نمى گردد تا خدا به دستِ او قلعه ی خیبر را فَتح کند.)
????سرانجام علی (ع) با کُشتن مرحب و از جا کندنِ دربِ خیبر ، فتح و پیروزی را برای اسلام و مسلمین به ارمغان آورد .
????(صَحیحِ مُسلِم ج9 ص304) (صَحيحِ البُخاري ، ص741 ، ح3009 ) و (( المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 39 و 40))
????سیوطی روایت کرده است که :
عُمَر ( خلیفه ی دوم ) ، هنگام قرائت آیه 155 آل عمران که اشاره به فراریان جنگ اُحُد دارد ، گفت :
لما کَانَ یَوْم أحد هَزَمْنَا ففررت حَتَّى صعدت الْجَبَل فَلَقَد رَأَیْتنِی أنزو کأننی أروى (أروى: ضَأْن الْجَبَل ضد الماعز)
یعنی : در جنگ اُحُد ، آن چنان از ترس پا بفرار گذاشتم که وقتی بخود آمدم ، دیدم مانند یک بُزِ ( ) از کوه بالا می روم
????(( الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، تألیف سیوطی، ج ۴، ص81 ))
سئوالی که چهارده قرن است که تاریخ از وجدان های بیدار می پرسد این است :
????کدام افتخار است ⁉️
???? کندنِ دربِ خیبر یا به آتش کشیدنِ دربِ خانه ی زهراء (س )
مرد نَبردِ خیبر و ننگِ اُحُد کجا
حیدر کجا ، فراری جنگِ اُحُد کجا
فرارِ ابوبکر و عُمَر در جنگِ خیبر
به مناسبت سالروزِ فتحِ خیبر ، که در تاریخ 24 ماه رجب ( سال هفتم هجری) و به دستانِ ولائی امیرالمؤمنین (ع) صورت گرفت ،بر اساس منابع معتبر اهل سنت ، به بررسی اجمالی این واقعه ی مهم می پردازیم :
- رُوِیَ أنَّهُ ( ص )،بَعَثَ أبابكر أولاً فَرَجَعَ مُنهَزِمَاً وَ بَعَثَ عُمَر فَرَجَعَ كذلِك فَغَضَبَ النَّبِیَّ ( ص ) لِذلِك فَلَمّا أصبَحَ خَرَجَ إلىَ النّاس و مَعَهُ رَأیَةً فَقالَ ( ص) )) :
????« لَاُعطِیَنَّ الرّأیَةَ غَداً رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ و یُحِبُّهُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ کَرّارٌ غَیْرُ فَرّارٍ، لا یَرْجِعُ حَتّى یَفْتَحُ اللّهُ عَلَى یَدَیْهِ»????????
ترجمه : روایت شده است كه رسول خدا (ص) ، نخست ابوبكر را (در روز 22 رجب ) به طرفِ خیبر فرستاد كه او فرار كرده و برگشت ، سپس عُمَر را ( روز بعد یعنی 23 رجب ) فرستاد ، او نیز به همان سرنوشت دچار شد
لذا پیامبر (ص) خشمگین شده و فرمود :
????(فردا پرچم را به دستِ مَردى خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد، او هجوم کننده است ، و هرگز فرار کننده نیست، از حمله بر نمى گرددتا خدا به دستِ او قلعه را فَتح کند.)
????(صَحیحِ مُسلِم ج9 ص304) (صَحيحِ البُخاري ، ص741 ، ح3009 )
حاکم نیشابوری ، بزرگترین محدث اهل سنت در کتاب المستدرک ،روایاتِ مربوط به فرارِ خلیفه ی اول و دوم در جنگ خیبر را نقل کرده و به صحیح بودن آنها تصریح نموده است .
????(( المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 39 و 40)). (( تصویر فوق ???? ))
-احمد بن حنبل می گوید :
«کان رسول اللَّهِ یبْعَثُهُ بِالرَّایةِ جِبْرِیلُ عن یمِینِهِ وَمِیکائِیلُ عن شِمَالِهِ لاَ ینْصَرِفُ حتی یفْتَحَ له»
پیغمبر اکرم (ص) در جنگها پرچم را به دست امیرالمؤمنین علی (ع ) میداد و جبرئیل ، سمتِ راستِ علی (ع) و میکائیل نیز سمتِ چپِ ایشان بود و از هیچ جنگی برنمیگشت ، مگر با فتح و پیروزی .
????((مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 1، ص 199، ح 1719))
- عُمَربن خطّاب نیز در مورد رشادت و شجاعت علی (ع) و رهاوردِ آن برای اسلام ، گفته :
«لَوْلَا سَيْفُهُ لَمَا قَامَ عَمُودُ الْإِسْلَامِ» اگر شمشیر علی نبود پرچم اسلام برافراشته نمیشد.
????((شرح نهج البلاغة ، ابن ابی الحدید معتزلی شافعی ج 12، ص 51 ))
- جلال الدین سیوطی از علمای بزرگ اهل سنت در تفسیر آیه ۱۵۵ سوره آل عمران روایت کرده است:
عُمَر ( خلیفه ی دوم ) ، هنگام قرائت آیه مزبور که اشاره به فراریان جنگ اُحُد دارد ، گفت :
لما کَانَ یَوْم أحد هَزَمْنَا ففررت حَتَّى صعدت الْجَبَل فَلَقَد رَأَیْتنِی أنزو کأننی أروى (أروى: ضَأْن الْجَبَل ضد الماعز)
یعنی : من در جنگ اُحُد ، آن چنان از ترس پا بفرار گذاشتم که وقتی بخود آمدم ، دیدم مانند یک بُزِ ( ) از کوه بالا می روم
????(( الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، تألیف سیوطی، ج ۴، ص81 ))
علما و متکلمانِ اهل سنت ، مانند شیعه ، یکی از شرایطِ امامت را شجاعت می دانند ،
ولی متأسفانه در طول تاریخ ، این پرسش بی پاسخ مانده است که چگونه گروهی ، شایستگی و فضائلِ علی (ع) را نادیده گرفته و زمامِ اُمورِ خود و جامعه را به کسانی دادند که در همه ی جنگ ها ، بقولِ خودشان ، مانند بُز ( ) فرار را بر قرار ترجیح می دادند .
**********
از سَرِ کوی تو گیرم که روم جای دگر
کو دلی را که سپارم به دلآرای دگر
عاقبت از سَرِ کوی تو برون باید رفت
گیرم امروزِ دگر ماندم و فردای دگر
عاشقان را طَرَب از باده ی انگوری نیست
هست مَستانِ تو را باده ز صَهبای دگر
ما گدائی درِ دوست به شاهی ندهیم
زان که این جای دگر دارد و آن جای دگر
گر به بتخانه ی چین ، نَقشِ رُخَت بنگارند
هر که بیند ، نکند میلِ تماشای دگر
رَهِ پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دو سه رُسوای دگر
**********
**********
زاهدان خواهند اسیرِ دامِ تزویرم کنند
من نه آن صیدم که با این دام ، زنجیرم کنند
آیتی از عشقم و فارغ ز کُفر و دین ولی
کافر و مُسلِم به میلِ خویش ، تفسیرم کنند
در بهای ساغری ، بخشم مَتاعِ کُفر و دین
گر چه یاران ، نَهی از این اسراف و تبذیرم کنند
شورها دارم به سر ، امّا اگر عنوان کنم
ابلهان دیوانه ام خوانند و تکفیرم کنند
**********
محَمَّد كُرْد عَلی ( رئیس مجمع علمی عربی دمشق ، محقّقِ معاصر و دانشمندِ اهلِ سنت ) می گوید :
????منشاءِ پیدایشِ شیعه ، از عهدِ رسولِ خدا (ص) بوده و در حیاتِ ایشان ، همواره عده ی زیادی از بزرگانِ اصحاب به نامِ ( شیعه ) ، شهرت داشته اند :
مانند : سلمان فارسی ، ابوذر غفاری ، عمّارِ یاسر ، حذیفه ، خُزَيْمَةَ بْنِ ثَابِت ، ابی ایوب انصاری ، خالدبن سعید ، قیس بن سعد و تعداد کثیری دیگر از صَحابه که اسامی آنها به تفصیل در کتاب ( الدرجات الرفیعه ، تالیف ابن معصوم ) مذکور است .
????یکی از معروف ترین صحابه ،که به مُوالاتِ علی (ع) شهرت دارد ، أَبِي سَعيدِ خُدْری است که همواره می گفت :
⚡️مسلمانان به انجامِ پنج واجب ، مأمور شدند ، امّا آنها به چهار واجب ، عمل کرده و متأسفانه پنجمین و مهمترین واجب را فراموش کردند ⁉️
از أبی سعید سئوال شد ، آن چهار واجبی که مردم به آن عمل کردند کدامند ❓
ایشان پاسخ داد : نماز ، زکات و حج و روزه ی ماه رمضان .
⚡️از وی پرسیدند : پس آن پنجمین واجب که مهمترین آنها بوده و مردمان آنرا ترک نموده اند ، کدام است ❓
أبِي سَعيدِ خُدْری پاسخ داد :
????(وِلَايَةُ عَلِىِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ )????
آن ولایتِ علی بن ابی طالب (ع) می باشد .
⚡️از أبی سعید پرسیدند : آیا ولایتِ علی (ع) هم ، مانند آن چهار عملِ مذکور ، واجب است ⁉️
ایشان پاسخ داد : نَعَمْ هِيَ مَفْرُوضَةٌ مَعَهُنَّ
????آری ، ولایت علی (ع) نیز مانند نماز ، زکات و حج و روزه ، واجب است .
????((خُطَطِ الشَّام ، تألیف مُحمّدِ کُرد علی ، ج 6 ص 251 ))
✅ابن مَرْدَوَیْه ( عالم بزرگ اهل سنت ) نیز سخن أبِي سَعيدِ خُدْری را از قول ( أبی هارونِ عبدی ) نَقل کرده که راوی ( یعنی أبو هارون عبدی) تصریح می کند :
کنت اری رای الخوارج لا رای لی غیره، حتی جلست الی ابی سعید الخدری فسمعته یقول .
????یعنی : من با تعصب زیاد ، به افکارِ خوارج ( سلفی ها و ناصبی ها ) معتقد بودم تا اینکه با شنیدن سخنِ (فوق ) از أبو سَعيدِ خُدْرِی ، از اعتقاد و افکار باطل خود پشیمان شده و از آن روز به بعد به جمع یاران ، مُوالیان و شیعیان علی (ع) پیوستم . ????
????((کتاب "ما نَزَلَ مِنَ القُرْآنِ فی عَلیّ " تألیفِ ابن مَرْدَوَیْه ص 72 حدیث 48))
**********
با هر طپشی که در دلِ آگاه است
یک نغمه ی لا اله الا الله است
هر جا که بلند است ندای توحید
گلبانگِ محمّداً رسولُ الله است
توحید و نبوت و امامت ، هر سه
در گفتنِ یک (علی وَلِِیُّ الله) است
***********
احمد قرمانی حنفی ( عالم ِبزرگ و مورّخِ جَلیلُ الْقَدْرِ اهلِ سنّت )در مورد ولادت و ظهور امام زمان (عج) نوشته :
اما شرح حالِ ابو القاسم مُحمّد الْخَلَفَ الْحُجَّةَ الصّالِح ( اینگونه است که ) :
???? عُمرِ شریفِ ایشان در هنگام وفاتِ پدرِ بزرگوارش ، پنج سال بوده و خداوند در کودکی به او حکمت آموخت، همانطوری که به حضرتِ یحیی (ع) نیز در کودکی ، حکمت عطاء فرمود .
آن حضرت قامتی چهارشانه، صورت و موی زیبا، بینی کشیده و پیشانی نورانی دارد.
ایشان دو مرحله ، غیبت دارد که غیبت دوم ، طولانی تر است .
???? عُلَماء و دانشمندان ، اتفاق نظر دارند که مهدی (عج) ، همان کسی است که در آخر الزّمان ، قیام میکند .
اخبار و روایاتِ صحیح ، آنچه را گفتیم تأیید می کند .
???? با ظهورِ جمالِ دلآرای ایشان ، تیرگی شبهای ستم ، مرتفع خواهد شد و عدل و داد ، در سراسر جهان گسترش می یابد .
????(( کتابِ اخبار الدُّوَل و آثارُ الاُوَل . ج1 ص و 353 و 354 ))
سیّد ثامیر عمیدی در کتاب دفاع عن الکافی (ج 1 ، ص 568) و فقیه ایمانی نیز در کتاب اصالة المهدویة فی الاسلام (ص 81)، بیش از یکصد و ده نفر از علمای بزرگ اهل سنت را نام برده اند که آنان به ولادتِ مهدی موعود (عج ) و ظهور ایشان پس از دورانِ غیبت ، تصریح نموده اند .
ای یوسفِ زهرا (عج) :
بر آی ، ای آفتابِ صبحِ اُمّید
که در دستِ شبِ هجران اسیرم
به فریادم رَس ، ای پیرِ خرابات
به یک جرعه جوانم کُن که پیرم
به گیسوی تو خوردم دوش سوگند
که من از پایِ تو ، سَر بَرنگیرم
ابراهیم جوینی شافعی ،محدّثِ بزرگِ اهل سنت ، از قولِ پیامبر (ص) دو روایتِ صحیح و بسیار شنیدنی در ارتباط با امام زمان (عج) نَقل کرده :
ابن عباس از پیامبر (ص) روایت نموده که ایشان فرمودند :
????همانا علی بن ابی طالب (ع) امامِ اُمَّتِ من و خلیفهی من بر اُمَّتم پس از من میباشد ؛ و از فرزندانِ اوست آن قیام کننده که همه ی خوبان ، منتظرِ اویند.
او همان کسی است خداوند به وسیلهی او زمین را از عدل و داد پُرمیکند ، پس از آنکه ظلم و جور آن را فرا گرفته باشد .
سوگند به آنکه مرا به حق بشارت دهنده و بیم دهنده قرار داد، آنها که در زمانِ غیبتِ او ،بر اعتقادِ به او ثابت قدم میمانند از گوگرد سرخ (اکسیر) کمیابتر و ارزشمندتر هستند .
آنگاه جابر بن عبد الله انصاری برخاست و پیش آمد و گفت :
ای پیامبرِ خدا ، آیا قائمی که از فرزندانِ شماست ، غیبت دارد ؟
حضرت فرمودند : به خدا چنین است ، تا در آن غیبت ، مومنان شناخته شده و کافران نابود شوند
ای جابر ، غیبتِ ( امام زمان عج) از اُمورِ الهی و سِرِّی از اسرارِ ربوبی و پنهانِ از بندگان است ؛
???? مبادا در آن شک کنی که شک در اَمرِ خداوندِ مُتعال ، کُفر است.
جابر از پیامبر (ص) روایت کرده که ایشان فرمود :
مهدی (عج) از فرزندانِ من است ، اسم و کُنیه ی او ، همانند اسم و کُنیه ی من و خُلقاً و خَلقاً شبیه ترینِ مردمان به من می باشد ،
او را غیبتی است که در آن ایام ، مردمان دچارِ تحیُّر و گمراهی خواهند شد ،
آنگاه همانند (شهابِ ثاقب ) ستاره ای درخشان ، ظهور کرده و زمین را پُر از عدل و داد خواهد کرد .
????(( کتاب فَرائدُ السِّمْطَیْن، تالیف جوینی، ج ۲، ص 335-336))
تبصره :
????از جمله مشترکاتِ شیعه و اهلِ سنت ، اعتقاد به وجودِ امام زمان (عج) می باشد و هر دو گروه ، احادیثِ مربوط به مهدی موعود (عج) را مُتواتر می دانند .
????شمس الدین ذهبی ، بزرگترین محدث و رجال شناس مشهور اهل سنت ، در مقامِ تجلیلِ از جوینی ، ایشان را اینگونه توصیف نموده :
???? الامام المحدث ، الإمام الکبیر ، الإمام الزاهد ، الاوحد ، الاکمل ، فخر الاسلام ، شدید الاعتناء بالروایه وتحصیل الاجزاء .
????(تذکرة الحفاظ ،ج ۴ ، ص ۱۵۰۵، ۱۵۰۶ ، رقم24 )
????عده ای از وهابیون در انتسابِ کتابِ ( فَرائدُ السِّمْطَیْن ) به جوینی ، مَذبوحانه تشکیک نموده اند حال آنکه بزرگان اهل سنت ، به صحتِ انتساب کتاب مزبور به جوینی ، تصریح نموده اند ، از جمله :
عمر رضا کحاله در کتاب معجم المؤلفین ( ص 59 ردیف 444)
اسماعیل پاشا ابن محمد امین ، در کتاب إیضاح المکنون
خیر الدین زرکلی در کتابِ الأعلام
**********
**********
بگذار که از دردِ تو بیمار بمیرم
از آتشِ دل سوزم و تبدار بمیرم
بگذر نَفَسی از سَرِ بالینم و بگذار
از تاب و تبِ لحظه ی دیدار بمیرم
گر دیدنِ رخسارِ تو ای ماه ، گناه است
بگذار نگه کرده ، گنهکار بمیرم
سَهل است ز تیرِ نگهت مُردنم ، امّا
ترسم نزنی بر دل و دشوار بمیرم
چون سایه ات ای گل ز سرم رفت ، عجب نیست
از جورِ خَس و سرزنشِ خار بمیرم
تا چند ز بی مِهریَت ای مادرِ ایام
یک بار شوم زاده و صد بار بمیرم
مَستم کُن از آن لعلِ مِی آلوده که حیف است
مِی ، باشد و من پیشِ تو هشیار بمیرم
تا چند صَبا در پیِ یارم بدوانی
بگذر ز منِ خسته و بگذار بمیرم
**********
ماهِ شعبان مَنِه از دست قَدح ، کاین خورشید
از نظر تا شبِ عیدِ رمضان خواهد شد
???? اخیراً یکی از افاضل ، بیتِ فوق را که از اشعار معروفِ حافظ می باشد، اینگونه تفسیر نموده :
«ماه شعبان منه از دست قدح ، كاين خورشيد» یعنی : اين خورشيدِ وصال و خورشيدِ جايزه «از نظر ،تا شبِ عيدِ رمضان خواهد شد» یعنی : دیگر تا شبِ عيدِ فطر ، خبری از جايزه و وصال و لقاءالله نيست.
اگر در ماه شعبان چيزی به دست نياورديد ، ماهِ مبارك رمضان چيزي به شما نمیدهند ،ماه مبارك رمضان ،ماهِِ كار است ، ماهِ جايزه نيست ،در ماه مبارك رمضان بايد سی شبانه روز تلاش کرد تا سرانجام در شبِ عيد که ( ليلةُ الجوائز) است به سالِک الی الله ، جایزه بدهند .
سئوال : نظر شما در موردِ تفسیرِ مذکور چیست ؟
پاسخ :
????جای شگفتی است ! ایشان با چه دلیل ، مُدَّعی شده که ماه شعبان ، ماهِ وصال و جایزه است ولی ماه رمضان ، ماه کار و تلاش بوده و از وصال و جایزه تا شب عید فطر خبری نیست
???? اگر به اعمالِ وارده در ماه شعبان دقت کنیم ، خواهیم دید که در این ماه تا چه اندازه به عمل و خصوصاً به دعا ، انابه و ( استغفار ) توصیه شده ، نه اینکه فقط به سالِک ، جایزه و پاداشِ سالِ گذشته اش را بدهند .
????راستی اگر در ماهِ رمضان از وصال و جایزه ، خبری نیست ، پس چرا حافظ فرموده :
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شبِ قَدر ، که این تازه براتم دادند
????منظورِ حافظ از واژه ی ( خورشید ) ، خورشیدِ وصال ، نیست . بلکه ایشان ، قَدَحِ مِی را به خورشید تشبیه کرده ، بخاطرِ تشابه آن دو ، از جهتِ روشنائی و گرما به یکدیگر .حافظ در جای دیگری نیز همین تشبیه را آورده :
خورشیدِ مِی ز مَشرقِ ساغر طلوع کرد
گر برگِ عیش میطلبی ترکِ خواب کُن
????باده پرستانِ ظاهری ، از بابِ تعارف به یکدیگر می گویند : (( بزن تا روشن شوی ))
در صورتیکه از باده ی انگور ، جز تیره گی نصیبِ انسان نمی شود ، اما شرابی که حافظ همواره از آن سخن می گوید ، شرابِ طَهور و از جنسِ نورِ معرفت و محبت است فلذا ایشان به همین دلیل آنرا به خورشید تشبیه کرده .
????حافظ در بیتِ مزبور ، توصیه می کند که سالِک با توجه به گذرِ زمان ، لزوماً فرصت را مُغتنم شمرده و از شرابِ ( طَهور و باده ی معرفت ) بهره ی کافی را ببرد ، کما اینکه قبل از این بیتِ ،فرموده :
ای دل ار عشرتِ امروز به فردا فکنی
مایه ی نقدِ بَقا را که ضِمان خواهد شد
????حافظ برای توصیه ای که به باده گُساری در ماه شعبان می کند ، دلیلی ذکر کرده و آن این است که ( خورشیدِ مِی ، تا شبِ عید رمضان ) غروب خواهد کرد ، کنایه از اینکه بخاطر حُرمَتِ ماه رمضان ، دیگر نمی توان باده گُساری نمود .
???? اما دلیلِ مطرح شده از سوی حافظ ، (چه در اینجا و چه در سایر اشعار او ) ، صرفاً طعنه ای رِندانه به اهلِ ظاهر است ، وگرنه باده نوشیِ حافظ هیچ گاه ترک نمی شود ،حتی در ماه رمضان ، آنچنان که در سایر اشعارش به این امر تصریح نموده :
زان باده که در میکده ی عشق ند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست
از مِی کنند روزه گشا طالبانِ یار
????برخی از شارحین ، واژه ی ( خورشید ) را که تا شب عید رمضان از نظر غائب است ، به امام زمان (عج) و غیبت ایشان ، تأویل و تفسیر نموده اند ، اما همانگونه که توضیح دادیم ، در بیتِ موصوف ، خورشید ، وصفِ قدح است و تفسیر آن به امام زمان (عج) و یا خورشیدِ وصال ، بی وجه است .
البته در ابیاتِ دیگری از غزلِ ( نَفَسِ بادِ صَبا ) اشاراتی به امام زمان (عج) شده که ان شاء الله شرح تفصیلی آن را به زودی تقدیم خواهیم کرد .
(( روزه دارِ واقعی ))
روزه آن نیست که همسایه ی ما می گیرد
یا که اربابِ هَوَس رانِ شما می گیرد
روزه آن است که مِسکین ، سَحَری ناخورده
با همان مِعده ی خالی ز غذا می گیرد
روزه آن نیست که این ماه ، بعنوانِ رژیم
مالکِ چاق و شکم گُنده ی ما می گیرد
روزه آن است که با پیکرِ بی بُنیه ی خود
مُفلسی از سَرِ ایمان و صَفا می گیرد
روزه آن نیست که چون مَردِ ریاکار گرفت
می کند اَخم و چنان سگ ، پَر و پا می گیرد
روزه آن است که آن باربَرِ زار و نَحیف
زیرِ بارِ غم و اندوه و بَلا می گیرد
روزه آن نیست که آقای خَبیثُ الْوُکَلا
یا که سَرکارِ خَسیسُ الْوُزَرا می گیرد
روزه آن است که بی رنگ و ریا ، در همه حال
مَردِ زحمتکشِ بی برگ و نَوا می گیرد
**********
حدیثِ ثَقَلَيْن از احادیثِ صحیح و مُتواتری است که مورد اتفاق شیعه و اهل سنت می باشد :
????حاکم نیشابوری ، محدثِ بزرگ اهل سنت این حدیث را با تصریح به صحیح بودن آن ، اینگونه روایت کرده :
چون رسول الله (ص) از حجة الوداع بازگشت و به محل غدير خُم رسید ،خطاب به مردم فرمود :
همانا من بين شما دو گوهرِ گران بَهاء به یادگار می گذارم که یکی از آنها کتابِ خدا و دیگری عترتِ من می باشد . کتاب خدا و عترتِ من هیچگاه از یکدیگر جدا نمیشوند تا آنکه در کنارِحوضِ (کوثر) به من مُلحق شوند. اگر به آنها مُتَمسِّک شوید هرگز گمراه نخواهید شد .
????سپس دستِ علی (ع) را گرفت و فرمود : هر که را من مولاي اويم ، علي نیز مولایِ اوست.
????(( المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 118))
????علامه سمهودی که از علمای بزرگ اهل سنت است در شرح حدیث مزبور فرموده :
از اين حديث استفاده مي شود كه در هر زمان بايد فردی از اهل بيت و عترتِ پاكِ پیامبر (ص) تا روز قيامت بر روی زمین موجود باشد، تا امکانِ تَمَسُّكِ به او فراهم باشد ؛ همان گونه كه قرآن نیز این چنين است. و لذا در رواياتِ صحیح ،اهل بيت (ع) بعنوانِ امانِ اهلِ زمين معرفی شده اند ( فإذا ذهبوا ذهب أهل الأرض ) اگر لحظه ای نباشند ، اهل زمين نيز نابود خواهند شد.
????(( جواهر العقدین ، تألیف علامه سمهودی ج 2 ص 94 ))
????علامه شهاب دولت آبادی حنفی نیز همین نتیجه را از حدیث فوق گرفته و فرموده :
«ثُبِتَ بِهَذَا الحَدِیثِ بَقَاءُ العِترَةِ إِلَی قِیَامِ القِیَامَةِ فَلاَ بُدَّ أَن یَکُونَ مِنهُم مَن یَهدِی إِلَی الحَقِّ حَتَّی لاَ یُضِلُّ المُتَمَسِّکُ بِهِ».
یعنی : از حدیثِ ثَقَلَيْن اثبات می گردد که همواره تا قیامِ قیامت می بایست یکنفر از عترت پیامبر (ص) در کنار قرآن ، برای هدایتِ مردم در دسترس آنها باشد .
????(( هدایة السعداء تالیف دولت آبادی ، ذیل حدیث ثقلین ))
اکنون به تحلیل مطالب فوق که همگی از منابع معتبر اهل سنت نقل گردید ، می پردازیم :
✔️اهل سنت نیز همانند شیعه بر این باورند که طبق حدیثِ صحیح و متواترِ ثَقَلَيْن ، برای در اَمان بودنِ مردم از گمراهی و هدایت آنها ، همواره یکنفر از عترتِ پیامبر (ص) در کنارِ قرآن تا قیامِ قیامت می بایست بر روی زمین موجود باشد و این همان اعتقادِ به وجود امامِ حَیّ ( امام زمان عج ) است .
✔️در نظامِ تکوینی جهان ، حجت خدا و عترت طاهرین (ع) ، سَبَبُ المُتَّصِلَ بَینَ الارضِ وَ السَّماء می باشند که اگر لحظه ای نباشد جهان نابود خواهد شد .
???? عبارت علامه سمهودی در بالا ( فإذا ذهبوا ذهب أهل الأرض ) نیز به همین موضوع اشاره دارد .
در احادیث شیعه نیز به نقش تکوینی امام و حجت خدا با عباراتی مانند: ( لولا الحجَّة لَساخَت الارض باهلها ) و ( لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ) تصریح گردیده .
به محض التفاتی زنده دارد آفرینش را
اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالب ها
✔️به نقش تشریعی عترتِ طاهرین (ع) با عبارتِ ( مَا اِن تَمَسَّکتُم بِهِمَا لَن تَضِلُّوا اَبدا ) اشاره شده یعنی مادامی که مردم به آنها مراجعه کنند ، از گمراهی مَصون خواهند بود . البته هدایتگری ایشان ، هم در جهتِ نشان دادنِ راه است ( ارائه طریق ) و هم در راستای رساندنِ به مقصد ( ایصال الی المطلوب ) می باشد .
✔️عصمتِ اهل بیت و عترت طاهرین (ع) را نیز از همین حدیثِ ( ثَقَلَيْن ) می توان استنباط نمود زیرا اگر کوچکترین امکانِ خطا و لغزش در وجود آنها متصور بود ، پیامبر اکرم (ص) هرگز آنان را بعنوانِ هدایتگرانِ ابدی اُمَّتِ اسلام ، معرفی نمی فرمود .
????برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی (حکیم )
ماهِ شعبان مَنِه از دست قَدح ، کاین خورشید
از نظر تا شبِ عیدِ رمضان خواهد شد
???? اخیراً یکی از افاضل ، بیتِ فوق را که از اشعار معروفِ حافظ می باشد، اینگونه تفسیر نموده :
«ماه شعبان منه از دست قدح ، كاين خورشيد» یعنی : اين خورشيدِ وصال و خورشيدِ جايزه «از نظر ،تا شبِ عيدِ رمضان خواهد شد» یعنی : دیگر تا شبِ عيدِ فطر ، خبری از جايزه و وصال و لقاءالله نيست.
اگر در ماه شعبان چيزی به دست نياورديد ، ماهِ مبارك رمضان چيزي به شما نمیدهند ،ماه مبارك رمضان ،ماهِِ كار است ، ماهِ جايزه نيست ،در ماه مبارك رمضان بايد سی شبانه روز تلاش کرد تا سرانجام در شبِ عيد که ( ليلةُ الجوائز) است به سالِک الی الله ، جایزه بدهند .
سئوال : نظر شما در موردِ تفسیرِ مذکور چیست ؟
پاسخ :
????جای شگفتی است ! ایشان با چه دلیل ، مُدَّعی شده که ماه شعبان ، ماهِ وصال و جایزه است ولی ماه رمضان ، ماه کار و تلاش بوده و از وصال و جایزه تا شب عید فطر خبری نیست
???? اگر به اعمالِ وارده در ماه شعبان دقت کنیم ، خواهیم دید که در این ماه تا چه اندازه به عمل و خصوصاً به دعا ، انابه و ( استغفار ) توصیه شده ، نه اینکه فقط به سالِک ، جایزه و پاداشِ سالِ گذشته اش را بدهند .
????راستی اگر در ماهِ رمضان از وصال و جایزه ، خبری نیست ، پس چرا حافظ فرموده :
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شبِ قَدر ، که این تازه براتم دادند
????منظورِ حافظ از واژه ی ( خورشید ) ، خورشیدِ وصال ، نیست . بلکه ایشان ، قَدَحِ مِی را به خورشید تشبیه کرده ، بخاطرِ تشابه آن دو ، از جهتِ روشنائی و گرما به یکدیگر .حافظ در جای دیگری نیز همین تشبیه را آورده :
خورشیدِ مِی ز مَشرقِ ساغر طلوع کرد
گر برگِ عیش میطلبی ترکِ خواب کُن
????باده پرستانِ ظاهری ، از بابِ تعارف به یکدیگر می گویند : (( بزن تا روشن شوی ))
در صورتیکه از باده ی انگور ، جز تیره گی نصیبِ انسان نمی شود ، اما شرابی که حافظ همواره از آن سخن می گوید ، شرابِ طَهور و از جنسِ نورِ معرفت و محبت است فلذا ایشان به همین دلیل آنرا به خورشید تشبیه کرده .
????حافظ در بیتِ مزبور ، توصیه می کند که سالِک با توجه به گذرِ زمان ، لزوماً فرصت را مُغتنم شمرده و از شرابِ ( طَهور و باده ی معرفت ) بهره ی کافی را ببرد ، کما اینکه قبل از این بیتِ ،فرموده :
ای دل ار عشرتِ امروز به فردا فکنی
مایه ی نقدِ بَقا را که ضِمان خواهد شد
????حافظ برای توصیه ای که به باده گُساری در ماه شعبان می کند ، دلیلی ذکر کرده و آن این است که ( خورشیدِ مِی ، تا شبِ عید رمضان ) غروب خواهد کرد ، کنایه از اینکه بخاطر حُرمَتِ ماه رمضان ، دیگر نمی توان باده گُساری نمود .
???? اما دلیلِ مطرح شده از سوی حافظ ، (چه در اینجا و چه در سایر اشعار او ) ، صرفاً طعنه ای رِندانه به اهلِ ظاهر است ، وگرنه باده نوشیِ حافظ هیچ گاه ترک نمی شود ،حتی در ماه رمضان ، آنچنان که در سایر اشعارش به این امر تصریح نموده :
زان باده که در میکده ی عشق ند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست
از مِی کنند روزه گشا طالبانِ یار
????برخی از شارحین ، واژه ی ( خورشید ) را که تا شب عید رمضان از نظر غائب است ، به امام زمان (عج) و غیبت ایشان ، تأویل و تفسیر نموده اند ، اما همانگونه که توضیح دادیم ، در بیتِ موصوف ، خورشید ، وصفِ قدح است و تفسیر آن به امام زمان (عج) و یا خورشیدِ وصال ، بی وجه است .
البته در ابیاتِ دیگری از غزلِ ( نَفَسِ بادِ صَبا ) اشاراتی به امام زمان (عج) شده که ان شاء الله شرح تفصیلی آن را به زودی تقدیم خواهیم کرد .
برگرفته از دروس شرح اشعار حافظ سید رضا نوعی (حکیم )
احمد قرمانی حنفی ( عالم ِبزرگ و مورّخِ جَلیلُ الْقَدْرِ اهلِ سنّت )در مورد ولادت و ظهور امام زمان (عج) نوشته :
اما شرح حالِ ابو القاسم مُحمّد الْخَلَفَ الْحُجَّةَ الصّالِح ( اینگونه است که ) :
???? عُمرِ شریفِ ایشان در هنگام وفاتِ پدرِ بزرگوارش ، پنج سال بوده و خداوند در کودکی به او حکمت آموخت، همانطوری که به حضرتِ یحیی (ع) نیز در کودکی ، حکمت عطاء فرمود .
آن حضرت قامتی چهارشانه، صورت و موی زیبا، بینی کشیده و پیشانی نورانی دارد.
ایشان دو مرحله ، غیبت دارد که غیبت دوم ، طولانی تر است .
???? عُلَماء و دانشمندان ، اتفاق نظر دارند که مهدی (عج) ، همان کسی است که در آخر الزّمان ، قیام میکند .
اخبار و روایاتِ صحیح ، آنچه را گفتیم تأیید می کند .
???? با ظهورِ جمالِ دلآرای ایشان ، تیرگی شبهای ستم ، مرتفع خواهد شد و عدل و داد ، در سراسر جهان گسترش می یابد .
????(( کتابِ اخبار الدُّوَل و آثارُ الاُوَل . ج1 ص و 353 و 354 ))
سیّد ثامیر عمیدی در کتاب دفاع عن الکافی (ج 1 ، ص 568) و فقیه ایمانی نیز در کتاب اصالة المهدویة فی الاسلام (ص 81)، بیش از یکصد و ده نفر از علمای بزرگ اهل سنت را نام برده اند که آنان به ولادتِ مهدی موعود (عج ) و ظهور ایشان پس از دورانِ غیبت ، تصریح نموده اند .
ای یوسفِ زهرا (عج) :
بر آی ، ای آفتابِ صبحِ اُمّید
که در دستِ شبِ هجران اسیرم
به فریادم رَس ، ای پیرِ خرابات
به یک جرعه جوانم کُن که پیرم
به گیسوی تو خوردم دوش سوگند
که من از پایِ تو ، سَر بَرنگیرم
برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی ( حکیم )
ابراهیم جوینی شافعی ،محدّثِ بزرگِ اهل سنت ، از قولِ پیامبر (ص) دو روایتِ صحیح و بسیار شنیدنی در ارتباط با امام زمان (عج) نَقل کرده :
ابن عباس از پیامبر (ص) روایت نموده که ایشان فرمودند :
????همانا علی بن ابی طالب (ع) امامِ اُمَّتِ من و خلیفهی من بر اُمَّتم پس از من میباشد ؛ و از فرزندانِ اوست آن قیام کننده که همه ی خوبان ، منتظرِ اویند.
او همان کسی است خداوند به وسیلهی او زمین را از عدل و داد پُرمیکند ، پس از آنکه ظلم و جور آن را فرا گرفته باشد .
سوگند به آنکه مرا به حق بشارت دهنده و بیم دهنده قرار داد، آنها که در زمانِ غیبتِ او ،بر اعتقادِ به او ثابت قدم میمانند از گوگرد سرخ (اکسیر) کمیابتر و ارزشمندتر هستند .
آنگاه جابر بن عبد الله انصاری برخاست و پیش آمد و گفت :
ای پیامبرِ خدا ، آیا قائمی که از فرزندانِ شماست ، غیبت دارد ؟
حضرت فرمودند : به خدا چنین است ، تا در آن غیبت ، مومنان شناخته شده و کافران نابود شوند
ای جابر ، غیبتِ ( امام زمان عج) از اُمورِ الهی و سِرِّی از اسرارِ ربوبی و پنهانِ از بندگان است ؛
???? مبادا در آن شک کنی که شک در اَمرِ خداوندِ مُتعال ، کُفر است.
جابر از پیامبر (ص) روایت کرده که ایشان فرمود :
مهدی (عج) از فرزندانِ من است ، اسم و کُنیه ی او ، همانند اسم و کُنیه ی من و خُلقاً و خَلقاً شبیه ترینِ مردمان به من می باشد ،
او را غیبتی است که در آن ایام ، مردمان دچارِ تحیُّر و گمراهی خواهند شد ،
آنگاه همانند (شهابِ ثاقب ) ستاره ای درخشان ، ظهور کرده و زمین را پُر از عدل و داد خواهد کرد .
????(( کتاب فَرائدُ السِّمْطَیْن، تالیف جوینی، ج ۲، ص 335-336))
تبصره :
????از جمله مشترکاتِ شیعه و اهلِ سنت ، اعتقاد به وجودِ امام زمان (عج) می باشد و هر دو گروه ، احادیثِ مربوط به مهدی موعود (عج) را مُتواتر می دانند .
????شمس الدین ذهبی ، بزرگترین محدث و رجال شناس مشهور اهل سنت ، در مقامِ تجلیلِ از جوینی ، ایشان را اینگونه توصیف نموده :
???? الامام المحدث ، الإمام الکبیر ، الإمام الزاهد ، الاوحد ، الاکمل ، فخر الاسلام ، شدید الاعتناء بالروایه وتحصیل الاجزاء .
????(تذکرة الحفاظ ،ج ۴ ، ص ۱۵۰۵، ۱۵۰۶ ، رقم24 )
????عده ای از وهابیون در انتسابِ کتابِ ( فَرائدُ السِّمْطَیْن ) به جوینی ، مَذبوحانه تشکیک نموده اند حال آنکه بزرگان اهل سنت ، به صحتِ انتساب کتاب مزبور به جوینی ، تصریح نموده اند ، از جمله :
عمر رضا کحاله در کتاب معجم المؤلفین ( ص 59 ردیف 444)
اسماعیل پاشا ابن محمد امین ، در کتاب إیضاح المکنون
خیر الدین زرکلی در کتابِ الأعلام
**********
برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی (حکیم )
محَمَّد كُرْد عَلی ( رئیس مجمع علمی عربی دمشق ، محقّقِ معاصر و دانشمندِ اهلِ سنت ) می گوید :
????منشاءِ پیدایشِ شیعه ، از عهدِ رسولِ خدا (ص) بوده و در حیاتِ ایشان ، همواره عده ی زیادی از بزرگانِ اصحاب به نامِ ( شیعه ) ، شهرت داشته اند :
مانند : سلمان فارسی ، ابوذر غفاری ، عمّارِ یاسر ، حذیفه ، خُزَيْمَةَ بْنِ ثَابِت ، ابی ایوب انصاری ، خالدبن سعید ، قیس بن سعد و تعداد کثیری دیگر از صَحابه که اسامی آنها به تفصیل در کتاب ( الدرجات الرفیعه ، تالیف ابن معصوم ) مذکور است .
????یکی از معروف ترین صحابه ،که به مُوالاتِ علی (ع) شهرت دارد ، أَبِي سَعيدِ خُدْری است که همواره می گفت :
⚡️مسلمانان به انجامِ پنج واجب ، مأمور شدند ، امّا آنها به چهار واجب ، عمل کرده و متأسفانه پنجمین و مهمترین واجب را فراموش کردند ⁉️
از أبی سعید سئوال شد ، آن چهار واجبی که مردم به آن عمل کردند کدامند ❓
ایشان پاسخ داد : نماز ، زکات و حج و روزه ی ماه رمضان .
⚡️از وی پرسیدند : پس آن پنجمین واجب که مهمترین آنها بوده و مردمان آنرا ترک نموده اند ، کدام است ❓
أبِي سَعيدِ خُدْری پاسخ داد :
????(وِلَايَةُ عَلِىِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ )????
آن ولایتِ علی بن ابی طالب (ع) می باشد .
⚡️از أبی سعید پرسیدند : آیا ولایتِ علی (ع) هم ، مانند آن چهار عملِ مذکور ، واجب است ⁉️
ایشان پاسخ داد : نَعَمْ هِيَ مَفْرُوضَةٌ مَعَهُنَّ
????آری ، ولایت علی (ع) نیز مانند نماز ، زکات و حج و روزه ، واجب است .
????((خُطَطِ الشَّام ، تألیف مُحمّدِ کُرد علی ، ج 6 ص 251 ))
✅ابن مَرْدَوَیْه ( عالم بزرگ اهل سنت ) نیز سخن أبِي سَعيدِ خُدْری را از قول ( أبی هارونِ عبدی ) نَقل کرده که راوی ( یعنی أبو هارون عبدی) تصریح می کند :
کنت اری رای الخوارج لا رای لی غیره، حتی جلست الی ابی سعید الخدری فسمعته یقول .
????یعنی : من با تعصب زیاد ، به افکارِ خوارج ( سلفی ها و ناصبی ها ) معتقد بودم تا اینکه با شنیدن سخنِ (فوق ) از أبو سَعيدِ خُدْرِی ، از اعتقاد و افکار باطل خود پشیمان شده و از آن روز به بعد به جمع یاران ، مُوالیان و شیعیان علی (ع) پیوستم . ????
????((کتاب "ما نَزَلَ مِنَ القُرْآنِ فی عَلیّ " تألیفِ ابن مَرْدَوَیْه ص 72 حدیث 48))
**********
با هر طپشی که در دلِ آگاه است
یک نغمه ی لا اله الا الله است
هر جا که بلند است ندای توحید
گلبانگِ محمّداً رسولُ الله است
توحید و نبوت و امامت ، هر سه
در گفتنِ یک (علی وَلِِیُّ الله) است
***********
برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی (حکیم )
26 رجب ، سالروزِ ارتحالِ سَيّدِ بَطحاء و آخرین حجّتِ دورانِ فِترَت ، حضرتِ ابو طالب علیه السلام می باشد ، اغلبِ عُلَمای اهلِ سُنت ، همانند شیعه به ایمانِ ابوطالب(ع) و نیز حمایت های مادی و معنوی ایشان از پیامبر اکرم (ص) و نهالِ نوپای اسلام ، اذعان و اعتراف دارند .
ابن ابی الحدید شافعی معتزلی که از علمای اهل سنت و از بزرگترین شارحانِ نهج البلاغه می باشد ، اسلام را مرهونِ حمایت های ارزنده ی حضرتِ ابوطالب ( ع ) دانسته و در شرح خود بر نهج البلاغه ، در این باره نوشته :
((انَّ مَنْ قَرَءَ عُلُومَ السِّيَرِ، عَرِفَ اِنَّ الاِسلام لَولا اَبوطالبَ لَم یَکن شَیئاً مَذکوراً ))
یعنی : کسی که علوم سیره شناسی را بخواند ، بی تردید به این امر اعتراف خواهد کرد که :
اگر ابوطالب (ع) نبود ، از اسلام نیز خبری نبود .
همچنین ایشان در ادامه می گوید :
اشعارِ فصیح و عالیةُ المَضامینِ ابوطالب (ع) ، از جمله دلایلِ مهم و غیر قابلِ انکار ، مبنی بر اعتقاد ایشان به توحید و نیز نبوتِ پیامبرِ اکرم ( ص ) می باشد که از همه صریح تر ، این بیت است :
(( یا شاهِدَ اللّه عَلَیَّ فَاشْهَد إنّی عَلی دِین النَّبی أحمَدٌ ))
یعنی : خدایا شاهد باش که من بر دینِ پیامبر یعنی احمد میباشم .
ابن ابی الحدید در مورد دلالت اشعار ابوطالب (ع) بر ایمانِ ایشان به اسلام و پیامبر (ص) ، میگوید:
اگر چه این اشعاری که از ابوطالب (ع) نقل شده به تنهایی در حَدِّ قطعیت نمیرسد ، اما مجموع آنها مُتواتر است و همه آنها در یک امر مشترکند و آن تصدیقِ ابوطالب (ع) به نبوت پیامبر اسلام(ص) می باشد .
???? ((شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 142و ج 14 ص 78)).
یا سُیِّد البَطحاء یا ابوطالب :
*********
مِثلِ پسرت علی ، فضیلت داری
در روزِ جزا ، حقِّ شفاعت داری
تو یارِ محمدی و بابای علی
حقِّ پدری گردنِ اُمَّت داری
**********
برگرفته از دروس تاریخ تحلیلی اسلام سید رضا نوعی (حکیم )
( مَردِ نَبردِ خیبر و نَنگِ اُحد کجا )
در جنگِ خیبر ، ( روز 22 ماه رجب ) ابتدا پیامبر (ص) ، ابوبکر را به برای نبرد به خیبر فرستاد ، که او شکست خوده و بازگشت
پیامبر (ص) روز بعد ، عُمر را برای جنگ اعزام نمود ، او نیز مفتضحانه از صحنه ی نبرد گریخت ، بنحوی که ( فاصحابه جاموا یجبنونه ) مردم او را با کلمه ی ( ترسو و بُزدل ) سرزنش می کردند
پیامبر (ص) از این وضع غضبناک شده و فرمود :
????(فردا پرچم را به دستِ مَردى خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد، او هجوم کننده است ، و هرگز فرار کننده نیست، از حمله بر نمى گردد تا خدا به دستِ او قلعه ی خیبر را فَتح کند.)
????سرانجام علی (ع) با کُشتن مرحب و از جا کندنِ دربِ خیبر ، فتح و پیروزی را برای اسلام و مسلمین به ارمغان آورد .
????(صَحیحِ مُسلِم ج9 ص304) (صَحيحِ البُخاري ، ص741 ، ح3009 ) و (( المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 39 و 40))
????سیوطی روایت کرده است که :
عُمَر ( خلیفه ی دوم ) ، هنگام قرائت آیه 155 آل عمران که اشاره به فراریان جنگ اُحُد دارد ، گفت :
لما کَانَ یَوْم أحد هَزَمْنَا ففررت حَتَّى صعدت الْجَبَل فَلَقَد رَأَیْتنِی أنزو کأننی أروى (أروى: ضَأْن الْجَبَل ضد الماعز)
یعنی : در جنگ اُحُد ، آن چنان از ترس پا بفرار گذاشتم که وقتی بخود آمدم ، دیدم مانند یک بُزِ ( ) از کوه بالا می روم
????(( الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، تألیف سیوطی، ج ۴، ص81 ))
سئوالی که چهارده قرن است که تاریخ از وجدان های بیدار می پرسد این است :
????کدام افتخار است ⁉️
???? کندنِ دربِ خیبر یا به آتش کشیدنِ دربِ خانه ی زهراء (س )
مرد نَبردِ خیبر و ننگِ اُحُد کجا
حیدر کجا ، فراری جنگِ اُحُد کجا
برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی (حکیم )
فرارِ ابوبکر و عُمَر در جنگِ خیبر
به مناسبت سالروزِ فتحِ خیبر ، که در تاریخ 24 ماه رجب ( سال هفتم هجری) و به دستانِ ولائی امیرالمؤمنین (ع) صورت گرفت ،بر اساس منابع معتبر اهل سنت ، به بررسی اجمالی این واقعه ی مهم می پردازیم :
- رُوِیَ أنَّهُ ( ص )،بَعَثَ أبابكر أولاً فَرَجَعَ مُنهَزِمَاً وَ بَعَثَ عُمَر فَرَجَعَ كذلِك فَغَضَبَ النَّبِیَّ ( ص ) لِذلِك فَلَمّا أصبَحَ خَرَجَ إلىَ النّاس و مَعَهُ رَأیَةً فَقالَ ( ص) )) :
????« لَاُعطِیَنَّ الرّأیَةَ غَداً رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ و یُحِبُّهُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ کَرّارٌ غَیْرُ فَرّارٍ، لا یَرْجِعُ حَتّى یَفْتَحُ اللّهُ عَلَى یَدَیْهِ»????????
ترجمه : روایت شده است كه رسول خدا (ص) ، نخست ابوبكر را (در روز 22 رجب ) به طرفِ خیبر فرستاد كه او فرار كرده و برگشت ، سپس عُمَر را ( روز بعد یعنی 23 رجب ) فرستاد ، او نیز به همان سرنوشت دچار شد
لذا پیامبر (ص) خشمگین شده و فرمود :
????(فردا پرچم را به دستِ مَردى خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد، او هجوم کننده است ، و هرگز فرار کننده نیست، از حمله بر نمى گرددتا خدا به دستِ او قلعه را فَتح کند.)
????(صَحیحِ مُسلِم ج9 ص304) (صَحيحِ البُخاري ، ص741 ، ح3009 )
حاکم نیشابوری ، بزرگترین محدث اهل سنت در کتاب المستدرک ،روایاتِ مربوط به فرارِ خلیفه ی اول و دوم در جنگ خیبر را نقل کرده و به صحیح بودن آنها تصریح نموده است .
????(( المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 39 و 40)). (( تصویر فوق ???? ))
-احمد بن حنبل می گوید :
«کان رسول اللَّهِ یبْعَثُهُ بِالرَّایةِ جِبْرِیلُ عن یمِینِهِ وَمِیکائِیلُ عن شِمَالِهِ لاَ ینْصَرِفُ حتی یفْتَحَ له»
پیغمبر اکرم (ص) در جنگها پرچم را به دست امیرالمؤمنین علی (ع ) میداد و جبرئیل ، سمتِ راستِ علی (ع) و میکائیل نیز سمتِ چپِ ایشان بود و از هیچ جنگی برنمیگشت ، مگر با فتح و پیروزی .
????((مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 1، ص 199، ح 1719))
- عُمَربن خطّاب نیز در مورد رشادت و شجاعت علی (ع) و رهاوردِ آن برای اسلام ، گفته :
«لَوْلَا سَيْفُهُ لَمَا قَامَ عَمُودُ الْإِسْلَامِ» اگر شمشیر علی نبود پرچم اسلام برافراشته نمیشد.
????((شرح نهج البلاغة ، ابن ابی الحدید معتزلی شافعی ج 12، ص 51 ))
- جلال الدین سیوطی از علمای بزرگ اهل سنت در تفسیر آیه ۱۵۵ سوره آل عمران روایت کرده است:
عُمَر ( خلیفه ی دوم ) ، هنگام قرائت آیه مزبور که اشاره به فراریان جنگ اُحُد دارد ، گفت :
لما کَانَ یَوْم أحد هَزَمْنَا ففررت حَتَّى صعدت الْجَبَل فَلَقَد رَأَیْتنِی أنزو کأننی أروى (أروى: ضَأْن الْجَبَل ضد الماعز)
یعنی : من در جنگ اُحُد ، آن چنان از ترس پا بفرار گذاشتم که وقتی بخود آمدم ، دیدم مانند یک بُزِ ( ) از کوه بالا می روم
????(( الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، تألیف سیوطی، ج ۴، ص81 ))
علما و متکلمانِ اهل سنت ، مانند شیعه ، یکی از شرایطِ امامت را شجاعت می دانند ،
ولی متأسفانه در طول تاریخ ، این پرسش بی پاسخ مانده است که چگونه گروهی ، شایستگی و فضائلِ علی (ع) را نادیده گرفته و زمامِ اُمورِ خود و جامعه را به کسانی دادند که در همه ی جنگ ها ، بقولِ خودشان ، مانند بُز ( ) فرار را بر قرار ترجیح می دادند .
برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی (حکیم )
جنگِ تبوک آخرین غزوه ی رسول اکرم (ص) می باشد که در سال نهم هجری (و روز نوزدهم ماه رجب ) به وقوع پیوست ، در این غزوه پیامبر اسلام(ص) به قصد نبرد با رومیان به منطقه تبوک رهسپار شد؛ ولی سپاه اسلام پس از اقامت چند روزه در تبوک و بدون درگیری با رومیان به مدینه بازگشت.
اين غزوه را «فاضحه» نیز مى نامند زيرا نقشه های شومِ منافقین (( کودتا در مدینه و ترور پیامبر صلّ الله علیه و آله )) ، خنثی و منافقین ، مُفتضح و رسوا گردیدند .
✅ اینک دو نکته ی مهم و عبرت انگیز ، که رهاوردِ غزوه ی تبوک می باشد و متأسفانه تاکنون مغفول مانده را به استناد منابعِ معتبرِ اهلِ سنت ، خاطر نشان می نمائیم :
حدیث منزلت ، اولین رهاوردِ غزوه ی تبوک :
برخی از اصحاب و بهویژه منافقان مدینه از حضور در سپاه سرباز زدند تا در غیابِ پیامبر(ص) در مدینه اقدام به کودتا و براندازی بساط اسلام نمایند لیکن رسول اکرم (ص) ،حضرت علی(ع) را به جانشینی خود در مدینه منصوب نمود ، منافقین که با وجود علی (ع) ، محقق نمودن نقشه ی خود را غیر ممکن دیدند ،زبان به طعنه ی ایشان گشوده و گفتند :
( کارِ علی (ع) بجائی رسیده که پیامبر (ص) او را مامور نگهداری و مراقبت از ن و مردان سالخورده نموده )
حضرت علی (ع) از طعنه ی منافقین ، به پیامبر (ص) شکایت نمود و رسول اکرم (ص) نیز برای تسلّی خاطر او ، ضمن تأکید به ماندن ایشان در مدینه ، خطاب به آن حضرت فرمودند :
آیا برای رضایت تو همین کافی نیست که تو برای من به منزله هارون هستی برای موسی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست .
????(( صحیح بخاری ج 4 حدیث 3706 - صحیح مسلم ج 4 حدیث 2404)) (( تصویر فوق ))
????ابن عبد البر ، يكي ديگر از استوانههاي اهل سنت بعد از نقل حديث مینويسد :
(( و هو من أثبت الآثار وأصحها رواه عن النبي صلى الله عليه وسلم سعد بن أبي وقاص ))
حديث منزلت ، از ثابتترين و صحيحترين رواياتي است كه سعد بن أبي وقاص از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نقل كرده است . حاکم نیشابوری نیز می گوید : (هذا حديث دخل في حد التواتر ) ،حدیثِ منزلت ، مُتواتر می باشد .
????(( الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 3 - ص 1097)) ،(( المستدرك - الحاكم النيشابوری ج 3 ص 125))
حدیثِ منزلت ، علاوه بر فضیلتِ امام علی(ع)، بر خلافت و عصمتِ ایشان نیز دلالت دارد، زیرا پیامبر(ص) در این حدیث ، به جز نبوت، همه ی فضائل و ویژگیها و مناصِبِ هارون (ع) را برای حضرتِ علی (ع) اثبات فرموده است .
ترورِ نافرجامِ پیامبر (ص) :
بسیاری از مفسرین اهلسنت ، در تفسیر «وَهَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا» ( آیه 74 سوره توبه ) ،گفتهاند : مُراد کسانی هستند که قصد داشتند در بازگشت از جنگِ تبوک ، رسولِ خدا (ص) را ترور نمایند ،
بیهقی در دلائل النبوه و سیوطی در تفسیر الدر المنثور در این باره نوشته اند :
عن عروة قال رجع رسول الله صلی الله علیه وسلم قافلا من تبوک الی المدینة حتی اذا کان ببعض الطریق مکر برسول الله صلی الله علیه وسلم ناس من اصحابه فتآمروا ان یطرحوه من عقبة فی الطریق .
هنگامی که رسول اللَّه (ص ) با مسلمین از تبوک مراجعت میکرد، گروهی از اصحاب تصمیم گرفتند که در یکی از گردنههای بین راه با پرتاب نمودنِ سنگ و رَم دادنِ ناقه ، موجبِ سقوط ایشان به داخل درّه شوند که پیامبر(ص) از طریق وحی ، متوجه شده و به وسیله ی حذیفه و عمّار ، نقشه ی شوم منافقین را خنثی نمود .
????(( دلائل النبوة ج۵، ص۲۵۶ و تفسیر الدر المنثور، ج۴، ص 243 و کتاب المحلى بالآثار ، ابن حزم ج 11 ص 224 ))
به راستی این سیزده نفر از صحابه که به تصریحِ منابع معتبرِ اهل سنت ، تصمیم به ترور پیامبر (ص ) داشتند ، چه کسانی بودند ؟ و آیا با وجود چنین افرادی در بین صحابه ، باز هم می توان از عدالت همه ی اصحاب ، سخن گفت
***** *****
برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی (حکیم )
حدیثِ ثَقَلَيْن از احادیثِ صحیح و مُتواتری است که مورد اتفاق شیعه و اهل سنت می باشد :
????حاکم نیشابوری ، محدثِ بزرگ اهل سنت این حدیث را با تصریح به صحیح بودن آن ، اینگونه روایت کرده :
چون رسول الله (ص) از حجة الوداع بازگشت و به محل غدير خُم رسید ،خطاب به مردم فرمود :
همانا من بين شما دو گوهرِ گران بَهاء به یادگار می گذارم که یکی از آنها کتابِ خدا و دیگری عترتِ من می باشد . کتاب خدا و عترتِ من هیچگاه از یکدیگر جدا نمیشوند تا آنکه در کنارِحوضِ (کوثر) به من مُلحق شوند. اگر به آنها مُتَمسِّک شوید هرگز گمراه نخواهید شد .
????سپس دستِ علی (ع) را گرفت و فرمود : هر که را من مولاي اويم ، علي نیز مولایِ اوست.
????(( المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 118))
????علامه سمهودی که از علمای بزرگ اهل سنت است در شرح حدیث مزبور فرموده :
از اين حديث استفاده مي شود كه در هر زمان بايد فردی از اهل بيت و عترتِ پاكِ پیامبر (ص) تا روز قيامت بر روی زمین موجود باشد، تا امکانِ تَمَسُّكِ به او فراهم باشد ؛ همان گونه كه قرآن نیز این چنين است. و لذا در رواياتِ صحیح ،اهل بيت (ع) بعنوانِ امانِ اهلِ زمين معرفی شده اند ( فإذا ذهبوا ذهب أهل الأرض ) اگر لحظه ای نباشند ، اهل زمين نيز نابود خواهند شد.
????(( جواهر العقدین ، تألیف علامه سمهودی ج 2 ص 94 ))
????علامه شهاب دولت آبادی حنفی نیز همین نتیجه را از حدیث فوق گرفته و فرموده :
«ثُبِتَ بِهَذَا الحَدِیثِ بَقَاءُ العِترَةِ إِلَی قِیَامِ القِیَامَةِ فَلاَ بُدَّ أَن یَکُونَ مِنهُم مَن یَهدِی إِلَی الحَقِّ حَتَّی لاَ یُضِلُّ المُتَمَسِّکُ بِهِ».
یعنی : از حدیثِ ثَقَلَيْن اثبات می گردد که همواره تا قیامِ قیامت می بایست یکنفر از عترت پیامبر (ص) در کنار قرآن ، برای هدایتِ مردم در دسترس آنها باشد .
????(( هدایة السعداء تالیف دولت آبادی ، ذیل حدیث ثقلین ))
اکنون به تحلیل مطالب فوق که همگی از منابع معتبر اهل سنت نقل گردید ، می پردازیم :
✔️اهل سنت نیز همانند شیعه بر این باورند که طبق حدیثِ صحیح و متواترِ ثَقَلَيْن ، برای در اَمان بودنِ مردم از گمراهی و هدایت آنها ، همواره یکنفر از عترتِ پیامبر (ص) در کنارِ قرآن تا قیامِ قیامت می بایست بر روی زمین موجود باشد و این همان اعتقادِ به وجود امامِ حَیّ ( امام زمان عج ) است .
✔️در نظامِ تکوینی جهان ، حجت خدا و عترت طاهرین (ع) ، سَبَبُ المُتَّصِلَ بَینَ الارضِ وَ السَّماء می باشند که اگر لحظه ای نباشد جهان نابود خواهد شد .
???? عبارت علامه سمهودی در بالا ( فإذا ذهبوا ذهب أهل الأرض ) نیز به همین موضوع اشاره دارد .
در احادیث شیعه نیز به نقش تکوینی امام و حجت خدا با عباراتی مانند: ( لَولا الحُجَّة لَساخَت الارض بِاَهلِها ) و ( لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ) تصریح گردیده .
به محض التفاتی زنده دارد آفرینش را
اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالب ها
✔️به نقش تشریعی عترتِ طاهرین (ع) با عبارتِ ( مَا اِن تَمَسَّکتُم بِهِمَا لَن تَضِلُّوا اَبدا ) اشاره شده یعنی مادامی که مردم به آنها مراجعه کنند ، از گمراهی مَصون خواهند بود . البته هدایتگری ایشان ، هم در جهتِ نشان دادنِ راه است ( ارائه طریق ) و هم در راستای رساندنِ به مقصد ( ایصال الی المطلوب ) می باشد .
✔️عصمتِ اهل بیت و عترت طاهرین (ع) را نیز از همین حدیثِ ( ثَقَلَيْن ) می توان استنباط نمود زیرا اگر کوچکترین امکانِ خطا و لغزش در وجود آنها متصور بود ، پیامبر اکرم (ص) هرگز آنان را بعنوانِ هدایتگرانِ ابدی اُمَّتِ اسلام ، معرفی نمی فرمود .
????برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی (حکیم )
گفت پیغمبر که اصحابی نُجوم
رهروان را شمع و شیطان را رُجوم
????(( مثنوی معنوی مولانا دفتر اول بخش 161))
مولوی در بیت فوق می گوید ، معنی سخنِ پیامبر (ص) که فرموده : اصحابِ من مانند نُجوم ( ستارگان آسمان ) هستند این است که ، اصحابِ ایشان مثلِ شمع ،موجبِ هدایتِ مردم می باشند .
????حدیثی را که مولوی در بیتِ بالا بدان استناد نموده و آنرا با دیده ی قبول نگریسته ، حدیثی جعلی است که مدعی است پیامبر (ص) فرموده :
اصحابِي کَالنُّجوم ، بِأيُّهُمُ اقتَدَيتُم اِهتَدَيتُم.
یعنی : اصحابِ من مانند ستارگان هستند که به هر کدام از آنها اِقتداء کنيد ، هدايت خواهيد شد.
حدیثِ مزبور را نه تنها شیعه ، بلکه عموماً علمای اهلِ سنت بعنوان حدیثی ناصحیح و کِذب ، تلقّی نموده و به جعلی بودن آن تصریح نموده اند :
????محمد ناصر الدین آلبانی که اهل سنت به ایشان لقبِ ( بُخاری زمان ) داده اند می گوید :(لا یصح : واه، جداً و موضوع )
???? حدیث «اصحابی کالنجوم.» صحیح نبوده و حدیثی پوچ ، واهی و جعلی است.
????(( کتاب صفة صلاة النّبی ، ج 1 ص 59)) (( تصویر فوق ????))
????سایر علمای اهل سنت مانند : ابوبکر بزّار ، ابن عبد البر ، احمد بن حنبل ، ابن حزم اندولسی ، ابن قیم جوری . نیز در منابعِ ذیل ، حدیثِ مزبور را باطل ، جعلی و ناصحیح می دانند :
????(( تلخيص الحبير ابن حجر، ج4، ص 191- جامع بيان العلم، ج2، ص 90- سلسلة الأحاديث الضعيفة الباني، ج1، ص 79- الاحكام ، ابن حزم ، ج 5 ، ص642 - إعلام الموقعين عن رب العالمين ، ج2 ص 361))
حدیثِ ( اصحابی کالنُّجوم ) توسط دشمنان اهل بیت (ع) ، در مقابلِ حدیثِ صحیح ، مُتواتر و مورد اتفاقِ شیعه و اهل سنت که موسوم به حدیث ( اَمان ) می باشد ، جعل گردیده تا به زَعمِ باطلِ خود ، اصحاب را ، هم شأنِ اهل بیت (ع) معرفی کنند
???? محدث بزرگ اهل سنت ( حاکم نیشابوری ) حدیث مُتواتر و صحیح (اَمان ) را اینگونه روایت نموده :
???? قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله :
" النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهلِ الأَرضِ مِنَ الغَرقِ، وَ أَهلُ بَیتِی أَمَانٌ لِأُمَّتِی مِنَ الإِختِلاَفِ، فَإِذَا خَالَفَتهَا قَبِیلَه مِنَ العَرَبِ اِختَلَفُوا فَصَارُوا حِزبَ اِبلِیس "
((هذا حديث صحيح الإسناد ))
یعنی : همانگونه که ستارگانِ آسمان مایه ی امان مردم از غرق شدن می باشند ، اهلِ بیتِ من نیز مایه ی امان و هدایتِ اُمَّتِ من از اختلاف و گمراهی هستند ، اما اگر قومی از عرب با آنها مخالفت ورزد ، آن قوم سرکِش به حزب شیطان مُبدّل خواهند شد .
???? حاکم نیشابوری در ذیل حدیث فوق ، به صحیح بودن آن ، تصریح نموده . (( تصویر فوق ????))
????(( المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 162)).
علیرغم آنهمه انحرافتِ مولوی ، متأسفانه عده ای (مانند دکتر سروش ) در تجلیل وی آنقدر غُلوّ می کنند که حتی مدعی هستند مثنوی او ( فقه الله الاکبر ) است و تصریح می نمایند که به مولوی همانند انبیاء وحی می شده و شریعتِ محمدی (ص) به وسیله ی ایشان بَسط یافته
???? لابُد این اشخاص ،سخنانِ رکیک و شرم آوری که مولوی در مثنوی آورده و حدیثِ جعلی فوق را نیز از کرامات و وحیِ ربّانی و فیوضاتِ سبحانی به جناب مولوی می دانند .
برگرفته از دروسِ نَقد و شرح مثنوی ،سید رضا نوعی ((حکیم))
رسول اکرم (ص) فرموند :
پس از من فتنه اي رُخ خواهد داد ، پس هر گاه چنين شد ????( فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ) ???? مُلازمِ علي بن ابي طالب (ع) باشید و از او پیروی کنید ، او اولين كسي است در قيامت مرا مي بيند و با من مُصاحفه می کند . او با من در مَلأِ اَعلی خواهد بود . علی (ع) جدا كننده ی بینِ حق و باطل است .
????(( تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر ج 42 ص 450 ، کتاب معرفة الصَّحابه ابونعیم ، ص 3003 حدیث 6974، أُسُدُ الغابه ابن اثیر جذری ، ج 6ص284 ، الاصابه فی تمییز الصّحابه ابن حجر عسقلانی ج 7 ص 354، کنزالعُمّال ج 11 ص 612، مناقب خوارزمی ص 104، الاستیعاب ج 4 حدیث 3157))
✅شرح اجمالی حدیث :
????حدیث فوق را عده ی زیادی از علمای اهل سنت ، روایت نموده اند که در بالا فقط به برخی از آن منابع اشاره گردید .
????چون در حدیث مزبور ، کلمه ی ( فتنه ) بطور مُفرد ذکر شده فلذا بخوبی می توان آنرا به اولین فتنه پس از رحلت ( شهادت) پیامبر (ص) تطبیق نمود و آن نیست مگر ???? فتنه ی بزرگِ سَقیفه ???? که شالوده ی نفاق و تفرقه در عالم اسلام را رَقم زد و در حالیکه علی (ع) مشغول تدفین بدنِ مطهر پیامبر (ص) بود ، گروه خاصی به دعوا و نزاع بر سَرِ خلافت پرداختند تا بجائی که درب خانه ی علی (ع ) را آتش زده و تنها یادگار پیامبرشان یعنی زهرای مرضیه (س) را مضروب نمودند .
????اما آن سئوالی که بیش از چهارده قرن بی پاسخ مانده این است که :
???? چرا برخی از اصحاب و نیز اکثر مسلمانان به راحتی رهنمودِ حیاتی رسولِ اکرم (ص) که تأکید فرمودند در فتنه ای که پس از من رُخ می دهد همراه علی (ع) و پیرو ایشان باشید را فراموش کردند و بجای علی (ع) در کنار غاصبین ولایت و مخالفین ایشان قرار گرفتندبراستی آنها مَسحورِ چه سِحری و مَفتونِ چه فریبی شدند
????همچنین کلمه ی (فتنه ) در حدیث مذکور را می توان مطلق و شامل همه ی اختلافات و فتنه هائی که پس از پیامبر (ص) رُخ داد ، دانست ، اگر مسلمانان و حتی برخی از صحابه به این سخنِ پیامبر (ص) که تصریح فرمود به هنگام بروز فتنه ، در کنار علی (ع) و مُلازمِ ایشان باشید ، عمل می کردند ، هرگز سقیفه ای بوجود نمی آمد و هیچگاه جنگ های خونین جَمَل ، صفین و نهروان رُخ نمی داد .
????به این توصیه ی پیامبر (ص) فقط تعدای از صحابه مانند ( کمیل ، سلمان ، عمار ، ابوذر ) و تعداد انگشت شماری دیگر از مسلمانان عمل نمودند .
????ای کاش این فراز از سخن رسول گرامی اسلام (ص) که فرمودند :( فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ) را همه ی عموم مسلمانان جهان ، سرلوحه ی زندگی خود و بعنوان جهادِ کبیرِ تلقّی نمایند .
????شایسته است (( إِلْزَمُوا عَلِيًّ )) بعنوان شعارِ وحدت بخشِ مسلمین قرار گیرد .
????بهترین راه مبارزه با استکبار جهانی ، وحدتِ مسلمین و پرهیز از تفرقه می باشد که ( فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ) می تواند محورِ اتحاد مسلمانان و اساسی ترین عامل رشد و تعالی امت اسلام باشد . ان شاء الله .
????یا امیرالمومنین :
ما فارغیم از غمِ طوفانِ روزگار
دریا توئی ، سَفینه توئی ، ناخدا توئی
برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی (حکیم )
علت قیام نکردن علی (ع) به استناد منابع معتبر اهل سنت ، عمدتاً دو عامل زیر می باشد :
عامل اول : بیم از ایجاد تفرقه در بین مسلمانان و اضمحلالِ دینِ نوپای اسلام :
????ابْنِ عَبْدُالبَرّ اندلسی ، فقیه ، محدث ، مورخ و ادیبِ اهل سنت ،در این باره از قول حضرت علی (ع) اینگونه روایت کرده :
همانا وقتی خداوند متعال ، رسولِ خود را قَبضِ روح کرد، ما گفتیم که ما اهل بیت ،جانشینان پیغمبر هستیم و کسی در سلطنتِ پیغمبر با ما مُنازعه نمی کند،
ولی متأسفانه مردم از ما روی برگردانده و دیگری را به خلافت برگزیدند .
???? به خدا سوگند که اگر ترس از دو دسته گی و تفرقه بین مسلمین نبود و بیم از بازگشتِ کُفر و نابودی دین نداشتم ، حتماً قیام می کردم و حکومت را تغییر می دادم. پس بر برخی تلخی ها و درد ها صبر کردم .????
????(( الإستیعاب ج2، ص497)) (( تصویر بالا ????))
عامل دوم : دستور صبر و بردباری به علی (ع) توسط پیامبر (ص) :
????ابن عساکر که از علمای سرشناس اهل سنت است در این باره از قول پیامبر (ص) روایت کرده :
أنَس می گوید ، پیامبر (ص) ، س َرِ مبارکش را بر شانه ی علی (ع) گذاشت و به شدت گریست ،اعرضه داشت ، چه چیز شما را به گریه واداشت ؟ میرالمومنین (ع)
رسول اکرم (ص) فرمودند : علت گریه ی من این است که در سینه های مردم ، نسبت به تو کینه هائی است که پس از من آشکار می سازند .
علی (ع) عرض کرد : ????در این صورت وظیفه ی من چیست ؟????
پیامبر (ص ) فرمودند :???? باید صبر را پیشه ی خود قرار دهی .????
علی (ع) عرض کرد : اگر نتوانستم چه ؟
????پیامبر (ص) فرمودند : هر طور شده باید صبرِ جَمیل داشته باشی .
????((تاريخ مدينة دمشق ابن عساکر ، جلد 42 ، ص 323 )) (( تصویر بالا ????))
????(( کفایةُ الطّالب گنجی شافعی ، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج4ص104))
مخالفین شیعه ، معمولاً این سئوال را مطرح می کنند که اگر علی (ع) بر حق است پس چرا برای احقاقِ حقِّ خود ، قیام نکرد ؟
????آنچه در بالا مطرح شد ، پاسخ محکمی به این اشخاص ، آنهم از منابع معتبر خودشان می باشد .
**********
ای قوم ، دلم پُر از جفاهایِ شماست
خاموشم و خاموشیِ من پُر مَعناست
از پَستی و نامردی و صد رنگیِ تان
حرفی بزنم اگر ، تُفِ سَر بالاست
**********
برگرفته از دروس امام شناسی سید رضا نوعی (حکیم )
**********
نرگسِ مَستِ تو ، هم ساقی و هم میخانه
لعلِ جانبخشِ لبت ، هم مِی و هم پیمانه
طـرّه ی زُلفِ تو ایمانِ فَلَک داده به باد
خالِ دلجوی تو ، هم دام بُوَد هم دانه
گر مُسلمان ز تو حاجت طلبد نیست عجب
بر سَرِ خوانِ تو ، هم مَحرَم و هم بیگانه
حاجتِ تیر و کمان نیست ، که مُرغِ دلِ من
به هوای تو شده عاشقِ و هم بی لانه
گل دریده است گریبانِ خود از شوقِ رُخَت
مست و شیدای تو ، هم بُلبل و هم پروانه
آستان بوسِ تو هر صبح و مَسا ، شَمس و قَمَر
خاکِ درگاهِ تو ، هم مسجد و هم بُتخانه
آن حکیمی که بُدی عاقل و فرزانه ی شهر
شده بر روی تو ، هم عاشق و هم دیوانه
**********
از اشعار سید رضا نوعی (حکیم) در مدح امام حسن مجتبی علیه السلام
رسول اکرم (ص) فرموند :
پس از من فتنه اي رُخ خواهد داد ، پس هر گاه چنين شد ????( فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ) ???? مُلازمِ علي بن ابي طالب (ع) باشید و از او پیروی کنید ، او اولين كسي است در قيامت مرا مي بيند و با من مُصاحفه می کند . او با من در مَلأِ اَعلی خواهد بود . علی (ع) جدا كننده ی بینِ حق و باطل است .
????(( تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر ج 42 ص 450 ، کتاب معرفة الصَّحابه ابونعیم ، ص 3003 حدیث 6974، أُسُدُ الغابه ابن اثیر جذری ، ج 6ص284 ، الاصابه فی تمییز الصّحابه ابن حجر عسقلانی ج 7 ص 354، کنزالعُمّال ج 11 ص 612، مناقب خوارزمی ص 104، الاستیعاب ج 4 حدیث 3157))
✅شرح اجمالی حدیث :
????حدیث فوق را عده ی زیادی از علمای اهل سنت ، روایت نموده اند که در بالا فقط به برخی از آن منابع اشاره گردید .
????چون در حدیث مزبور ، کلمه ی ( فتنه ) بطور مُفرد ذکر شده فلذا بخوبی می توان آنرا به اولین فتنه پس از رحلت ( شهادت) پیامبر (ص) تطبیق نمود و آن نیست مگر ???? فتنه ی بزرگِ سَقیفه ???? که شالوده ی نفاق و تفرقه در عالم اسلام را رَقم زد و در حالیکه علی (ع) مشغول تدفین بدنِ مطهر پیامبر (ص) بود ، گروه خاصی به دعوا و نزاع بر سَرِ خلافت پرداختند تا بجائی که درب خانه ی علی (ع ) را آتش زده و تنها یادگار پیامبرشان یعنی زهرای مرضیه (س) را مضروب نمودند .
????اما آن سئوالی که بیش از چهارده قرن بی پاسخ مانده این است که :
???? چرا برخی از اصحاب و نیز اکثر مسلمانان به راحتی رهنمودِ حیاتی رسولِ اکرم (ص) که تأکید فرمودند در فتنه ای که پس از من رُخ می دهد همراه علی (ع) و پیرو ایشان باشید را فراموش کردند و بجای علی (ع) در کنار غاصبین ولایت و مخالفین ایشان قرار گرفتندبراستی آنها مَسحورِ چه سِحری و مَفتونِ چه فریبی شدند
????همچنین کلمه ی (فتنه ) در حدیث مذکور را می توان مطلق و شامل همه ی اختلافات و فتنه هائی که پس از پیامبر (ص) رُخ داد ، دانست ، اگر مسلمانان و حتی برخی از صحابه به این سخنِ پیامبر (ص) که تصریح فرمود به هنگام بروز فتنه ، در کنار علی (ع) و مُلازمِ ایشان باشید ، عمل می کردند ، هرگز سقیفه ای بوجود نمی آمد و هیچگاه جنگ های خونین جَمَل ، صفین و نهروان رُخ نمی داد .
????به این توصیه ی پیامبر (ص) فقط تعدای از صحابه مانند ( کمیل ، سلمان ، عمار ، ابوذر ) و تعداد انگشت شماری دیگر از مسلمانان عمل نمودند .
????ای کاش این فراز از سخن رسول گرامی اسلام (ص) که فرمودند :( فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ) را عموم مسلمانان جهان ، سرلوحه ی زندگی خود و بعنوان جهادِ کبیرِ تلقّی نمایند .
????شایسته است (( إِلْزَمُوا عَلِيًّ )) بعنوان شعارِ وحدت بخشِ مسلمین قرار گیرد .
????بهترین راه مبارزه با استکبار جهانی ، وحدتِ مسلمین و پرهیز از تفرقه می باشد که ( فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ) می تواند محورِ اتحاد مسلمانان و اساسی ترین عامل رشد و تعالی امت اسلام باشد . ان شاء الله .
????یا امیرالمومنین :
ما فارغیم از غمِ طوفانِ روزگار
دریا توئی ، سَفینه توئی ، ناخدا توئی
برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی (حکیم )
(( شبِ قَدر و مُعَمّای سرنوشت ))
???? ((توجه ، توجه : پُرسش و پاسخی بسیار حائزِ اهمیت ! .))
شبهه : اگر سرنوشتِ ما در شب های قَدر ، رَقَم می خورد ، پس در طولِ سال ، دعا ، تلاش و کوششِ ما ، عملاً نقشی در تعیینِ سرنوشتِ ما نخواهد داشت
پاسخ : شبِ قَدر ، زمانی است که مسائلِ قابلِ تغییرِ زندگی ما (یعنی مُقَدَّرات ) برای مدتِ یک سال ،به دقت تعیین و اندازهگیری میشود ،اما هیچ ضرورتی ندارد که این « مُقدرات » حتماً مُنجَر به ( قَضای حتمیِ الهی) و تحققِ قطعی ، آن گردد .
????زیرا عمده ترین عاملی که این مُقدرات را در رَوَندِ یک سالِ آتی به قَضا ( و تحققِ حتمی ) مُبَدَّل می کند ، تلاش و اختیارِ انسان می باشد
کما اینکه خداوند سبحان در نقشِ بسزای تلاش و اختیارِ انسان در تعیینِ سرنوشت ، اینگونه می فرماید :
( لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعَی ) ( س نجم آیه 39)
ترجمه :( یعنی برای سرنوشتِ انسان ، موضوعی تعیین کننده تر و مهمتر از تلاشِ و کوششِ خودش نیست )
( إِنَّ اللَّهَ لايُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ) ( س رعد آیه 11 )
ترجمه : ( بدرستیکه خدا ، سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد ، مگر بدستِ خودشان )
نکته ی آخر اینکه :
دعا و توبه و انابه در این لیالی مُبارکه و نیز سایر ایام سال مانند اختیارِ انسان ، از جمله علل و شرایطِ لازم برای چگونگی رَقَم خوردنِ مُقدرات و نهایتاً وقوعِ حتمی آن می باشد .
- بنده ای به خدا گفت :
اگر سرنوشتِ مرا از قبل نوشته ای ، پس چرا دعا کنم ؟
خدا فرمود : شاید نوشته باشم ، هرچه دعا کردی همان تحقق یابد ! .
- حکیمی را گفتند :
زندگی به ( اجبار ) است یا به ( اختیار ) ؟
پاسخ داد : امروز را به اختیار است تا چه بکارم ، ولی فردا به اجبار است ،
چرا که در آخرت باید به اجبار دِرو کنم ، آنچه را که امروز ( در دنیا ) به اختیار کاشته ام .
????سخن پایانی :
**********
سرنوشتِ من مُعمّایی است ، تفسیرش کنید
عُمرِ من آشفته رویایی است ، تعبیرش کنید
در هم آمیزید عشق و مرگ را در کاسه ای
جوهری سازید و آنگه ، نام تقدیرش کنید
دل که با صد رشته ی جادو نمی گیرد قرار
تاری از گیسوی او آرید و زنجیرش کنید
**********
برگرفته از دروس علم کلام ، سید رضا نوعی (حکیم )
علت قیام نکردن علی (ع) به استناد منابع معتبر اهل سنت ، عمدتاً دو عامل زیر می باشد :
عامل اول : بیم از ایجاد تفرقه در بین مسلمانان و اضمحلالِ دینِ نوپای اسلام :
????ابْنِ عَبْدُالبَرّ اندلسی ، فقیه ، محدث ، مورخ و ادیبِ اهل سنت ،در این باره از قول حضرت علی (ع) اینگونه روایت کرده :
همانا وقتی خداوند متعال ، رسولِ خود را قَبضِ روح کرد، ما گفتیم که ما اهل بیت ،جانشینان پیغمبر هستیم و کسی در سلطنتِ پیغمبر با ما مُنازعه نمی کند،
ولی متأسفانه مردم از ما روی برگردانده و دیگری را به خلافت برگزیدند .
???? به خدا سوگند که اگر ترس از دو دسته گی و تفرقه بین مسلمین نبود و بیم از بازگشتِ کُفر و نابودی دین نداشتم ، حتماً قیام می کردم و حکومت را تغییر می دادم. پس بر برخی تلخی ها و درد ها صبر کردم .????
????(( الإستیعاب ج2، ص497)) (( تصویر بالا ????))
عامل دوم : دستور صبر و بردباری به علی (ع) توسط پیامبر (ص) :
????ابن عساکر که از علمای سرشناس اهل سنت است در این باره از قول پیامبر (ص) روایت کرده :
أنَس می گوید ، پیامبر (ص) ، س َرِ مبارکش را بر شانه ی علی (ع) گذاشت و به شدت گریست ،اعرضه داشت ، چه چیز شما را به گریه واداشت ؟ میرالمومنین (ع)
رسول اکرم (ص) فرمودند : علت گریه ی من این است که در سینه های مردم ، نسبت به تو کینه هائی است که پس از من آشکار می سازند .
علی (ع) عرض کرد : ????در این صورت وظیفه ی من چیست ؟????
پیامبر (ص ) فرمودند :???? باید صبر را پیشه ی خود قرار دهی .????
علی (ع) عرض کرد : اگر نتوانستم چه ؟
????پیامبر (ص) فرمودند : هر طور شده باید صبرِ جَمیل داشته باشی .
????((تاريخ مدينة دمشق ابن عساکر ، جلد 42 ، ص 323 )) (( تصویر بالا ????))
????(( کفایةُ الطّالب گنجی شافعی ، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج4ص104))
مخالفین شیعه ، معمولاً این سئوال را مطرح می کنند که اگر علی (ع) بر حق است پس چرا برای احقاقِ حقِّ خود ، قیام نکرد ؟
????آنچه در بالا مطرح شد ، پاسخ محکمی به این اشخاص ، آنهم از منابع معتبر خودشان می باشد .
**********
ای قوم ، دلم پُر از جفاهایِ شماست
خاموشم و خاموشیِ من پُر مَعناست
از پَستی و نامردی و صد رنگیِ تان
حرفی بزنم اگر ، تُفِ سَر بالاست
**********
برگرفته از دروس امام شناسی سید رضا نوعی (حکیم )
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
النَّظَرُ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عِبَادَةٌ وَ ذِکْرُهُ عِبَادَةٌ وَ لَا یُقْبَلُ الله إِیمَانُ عَبْدٍ إِلَّا بِولَایَتِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ .
رسول اکرم (ص) فرمودند :
نگاه کردن به چهره ی علی (ع) و یادِ او عبادت است ، و خداوند ایمانِ هیچ بنده ای را قبول نمی کند مگر به ولایتِ علی (ع) و برائتِ از دشمنانش .
????روایت فوق بطور متواتر از طریق شیعه و اهل سنت وارد شده که در ذیلاً به ذکر نام تعدادی از منابع اهل سنت اکتفاء می کنیم :
????(( فَرائدُ السِّمْطَیْن ، تألیف جوینی شافعی ج 1 ص 19 )) (( تصویر فوق ????))
????(( مناقب خوارزمی حنفی ص 32 حدیث 2 )) (( کفایة الطالب ، تألیف گنجی شافعی باب 62 ص 252)) (( ارجح المطالب ص 11)) (( ینابیع المودة قندوزی ص 144))
در روایت فوق ، کلمه ی (ولایت)به معنی زعامت ، سرپرستی و رهبری است نه دوستی و محبت ،کما اینکه :
علامه راغب اصفهانی که از علمای بزرگ لغت شناسِ اهل سنت می باشد در مورد معنی ولایت می گوید :
والوَلَایَةُ: تَوَلِّی الأمرِ وقیل: الوِلَایَةُ والوَلَایَةُ نحو: الدِّلَالة والدَّلَالة، وحقیقته: تَوَلِّی الأمرِ.
یعنی : ولایت به معنی مُتولیِ اَمر شدن و وَلیِّ اَمر بودن است و در حقیقتِ ولایت ، چه با کسرِ واو ( وِلایت ) و چه با فتحه ی واو ( وَلایت ) ، در هر دو شکلِ آن ، به معنای مُتولی اُمور می باشد .
????(( المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص533 . ))
**********
ای تشنگانِ به حقِّ خدا قسم
باور کنید ساقی کوثر فقط علی است
بعد از نبی به امرِ خداوندِ ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علی است
**********
برگرفته از دروس فقه الحدیث سید رضا نوعی (حکیم )
در منابع معتبر اهل سنت نیز احادیث معتبر زیادی از قول پیامبر (ص) وارد شده که ایشان به پیمان شکنی و خیانت مردم نسبت به علی (ع) و نیز به شهادت رسیدن آن حضرت ، تصریح فرمودند :
حاکم نیشابوری که از بزرگترین محدثان و علمای اهل سنت است روایت کرده :
رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمودند :
این اُمَّت بعد از من قطعاً در حقِّ تو خيانت و پیمان شکنی خواهند كرد و تو طبقِ آيين من زندگی مي كنی ؛ و در راهِ احیای سُنَّتِ من به شهادت می رسی . كسی كه تو را دوست دارد مرا دوست داشته ، و آنكس كه با تو دشمنی كند با من دشمنی نموده .گویا می بينم که به زودی مَحاسنت با خونِ سرت خَضاب خواهد شد .
????حاکم نیشابوری در پایان به صحیح بودن حدیث تصریح نموده .
????(( المستدرک علی الصحیحین ، ج 3 ص 153 )) (( تصویر بالا ????))
طبرانی که از علمای برجسته و محدثین سرشناس اهل سنت است روایت کرده :
رسول اکرم (ص) روزی به علی (ع ) فرمود :
آیا می دانی شقی ترینِ اُمَّت های اوّلین چه کسی می باشد ⁉️
علی (ع) عرض کرد ، آن مردی که ناقه ی حضرت صالح را پی کرد
پیامبر (ص ) فرمودند : راست گفتی ، اما می دانی که شقی ترینِ اُمَّت های آخرین چه کسی است ⁉️
امیرالمومنین (ع) پاسخ داد شما بفرمائید ،
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند :
آن فرد شقی همان کسی است که به تو در اینجا ضربه ای مُهلک خواهد زد و پیامبر (ص) با دست مبارک اشاره به فرق نازنین علی (ع) نمود .
????(( المعجم الکبیر الطبرانی حدیث 7311)) (( تصویر بالا ????))
**********
سی سالِ پیش ،جانِ علی (ع) را گرفته اند
خنجر که مَردِ کُشتنِ مولا نمی شود
**********
برگرفته از دروس تاریخ تحلیلی اسلام سید رضا نوعی (حکیم )
شبهه : مخالفین شیعه مُدّعی هستند که قرآن به سَر گرفتن در شب های قَدر ، بِدعت است زیرا هیچ روایت صحیحی در این خصوص وجود ندارد
پاسخ :
ابو یوسف بَسَوی در کتاب "المعرفة و التاریخ" با سندی که تمام راویان آن از راویان بُخاری و یا مُسلم هستند روایت کرده :
حدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأُوَیْسِیُّ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنْ أَبِی عَوْنٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الثَّقَفِیِّ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ الْحَنَفِیِّ،
قَالَ : رَأَیْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ???? أخَذَ الْمُصْحَفَ فَوَضَعَهُ عَلَى رَأْسِهِ ???? حتَّى لَأَرَى وَرَقَهُ یَتَقَعْقَعُ،
ثُمَّ قَالَ :???? اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ مَنَعُونِی أَنْ أَقُومَ فِی الْأُمَّةِ بِمَا فِیهِ ????، فَأَعْطِنِی ثَوَابَ مَا فِیهِ .
ابو صالح حنفی می گوید :
دیدم علی بن ابی طالب علیه السلام را که ????قرآن را میگرفت و بر سر میگذاشت????، تا جایی که من صدای حرکت ورقهای آن را میشنیدم،
سپس میفرمود : خدایا ????آنها مانع شدند که من در میان امت حکومت نموده و احکام قرآن را اجراء کنم ???? ، پس خدایا پاداش این محرومیت را به من عطا فرما .
????(( کتاب المعرفة و التاریخ ج 2 ص 751 ))
????ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی سند حدیث را صحیح و سلسله راویان آن را ثقه و مورد اعتماد می دانند .
????(( تقریب التهذیب.ص 29 ، 298 و290))
تحلیل اجمالی حدیث :
با توجه به حدیث صحیح فوق که از طریق اهل سنت در بالا نقل کردیم ، مشخص شد که امیرالمؤمنین علی (ع) نیز هنگام مناجات با خداوند متعال ، قرآن را به روی سر گذاشته و به حُرمتِ آن از خدا حوائج خود را مسئلت می نموده .
همانطوریکه ملاحظه می فرمائید در حدیث فوق ، علی (ع) تصریح می کند که خلافت ، حقِّ ایشان بوده ولی ( إِنَّهُمْ مَنَعُونِی)گروهی مانع شده اند
????اکنون ما از مخالفین سئوال می کنیم :
به راستی آن گروهی که ولایت و زعامتِ علی (ع) را قبول نداشته و هرچه می توانستند در این زمینه سنگ اندازی کرده و مانع ایجاد می کردند ، چه کسانی هستند
شیعه برای اثبات حقانیت خود نیاز به استناد به منابع اهل سنت ندارد لیکن در مباحث کلامی برای مُجاب ساختن طرف مقابل ، به آراء معتبر و منابع موثق آنها استناد و استشهاد می شود .
برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی (حکیم)
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
النَّظَرُ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عِبَادَةٌ وَ ذِکْرُهُ عِبَادَةٌ وَ لَا یُقْبَلُ الله إِیمَانُ عَبْدٍ إِلَّا بِولَایَتِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ .
رسول اکرم (ص) فرمودند :
نگاه کردن به چهره ی علی (ع) و یادِ او عبادت است ، و خداوند ایمانِ هیچ بنده ای را قبول نمی کند مگر به ولایتِ علی (ع) و برائتِ از دشمنانش .
????روایت فوق بطور متواتر از طریقِ شیعه و نیز اهل سنت وارد شده که در ذیلاً به ذکر نام تعدادی از منابع اهل سنت اکتفاء می کنیم :
????(( فَرائدُ السِّمْطَیْن ، تألیف جوینی شافعی ج 1 ص 19 )) (( تصویر فوق ????))
????(( مناقب خوارزمی حنفی ص 32 حدیث 2 )) (( کفایة الطالب ، تألیف گنجی شافعی باب 62 ص 252)) (( ارجح المطالب ص 11)) (( ینابیع المودة قندوزی ص 144))
در روایت فوق ، کلمه ی (ولایت)به معنی زعامت ، سرپرستی و رهبری است نه دوستی و محبت ،کما اینکه :
علامه راغب اصفهانی که از علمای بزرگ و لغت شناسِ معروفِ اهل سنت می باشد در مورد معنی ولایت می گوید :
والوَلَایَةُ: تَوَلِّی الأمرِ وقیل: الوِلَایَةُ والوَلَایَةُ نحو: الدِّلَالة والدَّلَالة، وحقیقته: تَوَلِّی الأمرِ.
یعنی : ولایت به معنی مُتولیِ اَمر شدن و وَلیِّ اَمر بودن است و در حقیقتِ ولایت ، چه با کسرِ واو ( وِلایت ) و چه با فتحه ی واو ( وَلایت ) ، در هر دو شکلِ آن ، به معنای مُتولی اُمور می باشد .
????(( المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص533 . ))
**********
ای تشنگانِ به حقِّ خدا قسم
باور کنید ساقی کوثر فقط علی است
بعد از نبی به امرِ خداوندِ ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علی است
**********
برگرفته از دروس فقه الحدیث سید رضا نوعی (حکیم )
مولوی ، حدیثِ سَفینه (کشتی) را که از پیامبر (ص) و در شأنِ اهل بیت (ع) روایت شده و مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است تحریف نموده و بجای کلمه ی ( اهلِ بیت ) ، ( اصحاب ) را جایگزین نموده است
بهرِ این فرمود پیغمبر : که من
همچو کشتی ام به طوفانِ زَمَن
ما و ( اصحابیم ) چون کشتیِ نوح
هر که دست اَندَر زَنَد ، یابد فُتوح
????(( مثنوی معنوی ، دفتر چهارم ص 544)) ،((تصویر فوق ????))
حدیثِ ( سَفینه )، در منابع موثق اهل سنت ، در همه ی موارد ،با واژه ی ( اهل بیتی ) و یا با عبارتِ ( عترتی ) آمده که ذیلاً به نمونه ای از آن اشاره می گردد :
????حاکم نیشابوری که از بزرگترین محدثان اهل سنت است ، حدیث سفینه را اینگونه روایت کرده :
. سمعت أباذر يقول ، سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول :
(???? : مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي ???? كمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق )
ترجمه : ابوذر می گوید ، از پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله شنيدم كه میفرمود :
????. مَثَلِ اهلِ بيتِ من ????همچون كشتیِ نوح است كه هر كس بر آن سوار گشت نجات يافت و هر كس از آن روی گرداند غرق خواهد شد.
????حاكم نیشابوری ، در ذیل این روايت ، به صحیح بودن آن تصریح نموده و گفته است:
????(حديث صحيح على شرط مُسلِم وَ لَم يخرجاه)
????(( المستدرک ، حاکم نیشابوری ج2 ص373 )) ، ((تصویر فوق ???? ))
✔️حدیث سفینه در منابع معتبر اهل سنت نقل شده از جمله :
????(أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة: ج2 ص785 ) ، ( المعجم الکبیر طبرانی ج3ص45) (الصواعق المحرقة: ج2 ص 446)، ( المناوي، فيض القدير: ج5 ص660)
به راستی انگیزه ی مولوی از تحریفِ حدیثِ سَفینه و حذفِ (اهل بیتی ) و جایگزین نمودن ( اصحابی ) در حدیث مزبور چیست
اگر مولوی واقعا سُنّی مذهب است پس چرا حدیثِ مذکور را همانند اهل سنت با عبارت ( اهل بیتی ) یا ( عترتی ) نیاورده
به قول بعضی از پیروان و مریدانِ مولوی ، او شیعه ای است که از روی تقیه برخی حرف ها را زده ،
????حال آنکه مقتضای تقیه آن است که شخص ، عقیده ی خود را پنهان داشته و مطابقِ عقاید مخالفین سخن گوید ، اگر واقعا مولوی تقیه می کرده ، حداقل می بایست حدیث فوق را همانند اهل سنت با همان عبارات ( اهل بیتی ، عترتی) نقل می کرد ، نه اینکه از رویه ی آنها فراتر رفته و حدیث را تحریف نماید .
این در حالی است که امام محمد شافعی ، که یکی از رؤسای اربعه ی اهل سنت است ، در شعر معروفش به همین حدیث اشاره کرده و صراحتاً می فرماید از نظر من ، اهل بیتِ پیامبر(ص) ، بمنزله ی کشتی نجات هستند و من با نام خدا ، به آنها پناه آورده ام .
رَکبتُ عَلی اسمِ الله فِی سُفُنِ النَّجی
وَ هُم اَهلِ بَیتِ المُصطَفی خاتَمِ الرُّسُل
???? برگرفته از دروسِ شرح و نقدِ مثنوی سید رضا نوعی (( حکیم ))
قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِعَلِی (ع) «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِی بَعْدِی »
رسول اکرم (ص) به علی (ع) فرمودند :
تو برای من به منزله ی هارون هستی نسبت به موسی ، جز آنکه بعد از من پیامبری نخواهد بود .
????(( صحیح بخاری ج 4 حدیث 3706 - صحیح مسلم ج 4 حدیث 2404))
????ابن عبد البر و علامه مزی و حاکم نیشابوری که از محدثان و رجال شناسان بزرگ اهل سنت هستند در مورد حدیث فوق که به ( حدیثِ مَنزلت ) معروف است ،به صحیح و مُتواتر بودن آن تصریح نموده اند که :
????(( الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 3 - ص 1097)) ،(( المستدرك - الحاكم النيسابوری ج 3 ص 125)) ((تهذيب الكمال للمزي، ج20، ص483))
پیامبر(ص) در این حدیث ، به جز نبوت، همه ی فضائل و ویژگیها و مَناصِبِ هارون (ع) را برای حضرتِ علی (ع) اثبات فرموده که در آیات ذیل به آنها اشاره شده است :
آیه : وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي (سوره طه/آيه34)
آیه :َ قَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي (سوره أعراف/آيه142)
آیه : وَ لَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ يَا قَوْمِ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (سوره طه/آيه90)
???? علی (ع) نیز ( وزیراً ) وزیر و یاری دهنده ی پیامبر (ص) و هم ( مِن اهلی ) از اهل بیت ایشان می باشد . همچنین در غیاب پیامبر (ص) ،خلیفه و جانشین ایشان است . رسول خدا (ص) به استناد حدیث (مؤاخات) فقط با علی (ع) عقد اخوت بستند . با توجه به عبارتِ ( فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي )نیز بر اُمَّت واجب است که از ایشان پیروی و اطاعت نمایند .
????وجه تشابه دیگر آنکه قوم موسی (ع) در غیابِ او ، فریبِ سامری را خورده و از فرمانِ هارون سرپیچی نمودند بنحوی که ایشان برای اینکه بین اُمّت ، تفرقه ایجاد نشود ناگزیر به صبر شد ، بعد از پیامبر (ص) نیز همین وضعیت برای علی (ع) پیش آمد .
در مقابل حدیث صحیح و متواتر (منزلت ) که مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است ، گروهی مبادرت به جعلِ حدیثی مُشابه آن برای خلفاء نموده اند :
قال رسول الله (ص) : ابوبکر وَ عُمَر مِنّی بِمَنزِلة هارون مِن موسی .
ذهبی که بزرگترین محدث و رجال شناس اهل سنت است در کتاب میزان الاعتدال در ذیل این حدیث نوشته :
???? قلت : هذا کذب ( یعنی این حدیث کذب محض می باشد )
????(( میزان الاعتدال، ذهبی، ج3، ص171))
حدیث جعلی دیگر: قال رسول الله : ابوبکر منی بمنزلة هارون من موسی .
محدث بزرگ اهل سنت ، سبط بن عجمی در کتاب الکشف الحثیث در ذیل این حدیث می گوید :
????علی بن حسنِ شاعر این حدیث راجعل نموده و به دروغ به جریر طبری نسبت داده است .
????(( الکشف الحثیث، سبط ابن العجمی، ج1، ص186.))
برگرفته از دروس امام شناسی سید رضا نوعی (حکیم)
**********
عشقِ تو گرفت از تنِ من تاب و توان را
ترسم که به پایان نرسانم رمضان را
آه ای رُطَبِ دورترین شاخه ، چه می شد؟
شیرین کنم از شَهدِ لبانِ تو دهان را
باید که به دادم برسد آن که به من داد
لبریز تراز ظرفِ دلم این هیجان را
یک بار به من گوش کن ای سنگِ صبورم
تا پُر کنم از قصه ی تو گوشِ جهان را
**********
مولوی ، حدیثِ سَفینه (کشتی) را که از پیامبر (ص) و در شأنِ اهل بیت (ع) روایت شده و مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است تحریف نموده و بجای کلمه ی ( اهلِ بیت ) ، ( اصحاب ) را جایگزین نموده است
بهرِ این فرمود پیغمبر : که من
همچو کشتی ام به طوفانِ زَمَن
ما و ( اصحابیم ) چون کشتیِ نوح
هر که دست اَندَر زَنَد ، یابد فُتوح
????(( مثنوی معنوی ، دفتر چهارم ص 544)) ،((تصویر فوق ????))
حدیثِ ( سَفینه )، در منابع موثق اهل سنت ، در همه ی موارد ،با واژه ی ( اهل بیتی ) و یا با عبارتِ ( عترتی ) آمده که ذیلاً به نمونه ای از آن اشاره می گردد :
????حاکم نیشابوری که از بزرگترین محدثان اهل سنت است ، حدیث سفینه را اینگونه روایت کرده :
. سمعت أباذر يقول ، سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول :
(???? : مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي ???? مَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق )
ترجمه : ابوذر می گوید ، از پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله شنيدم كه میفرمود :
????. مَثَلِ اهلِ بيتِ من ????همچون كشتیِ نوح است كه هر كس بر آن سوار گشت نجات يافت و هر كس از آن روی گرداند غرق خواهد شد.
????حاكم نیشابوری ، در ذیل این روايت ، به صحیح بودن آن تصریح نموده و گفته است:
????(حديث صحيح على شرط مُسلِم وَ لَم يخرجاه)
????(( المستدرک ، حاکم نیشابوری ج2 ص373 )) ، ((تصویر فوق ???? ))
✔️حدیث سفینه در منابع معتبر اهل سنت نقل شده از جمله :
????(أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة: ج2 ص785 ) ، ( المعجم الکبیر طبرانی ج3ص45) (الصواعق المحرقة: ج2 ص 446)، ( المناوي، فيض القدير: ج5 ص660)
به راستی انگیزه ی مولوی از تحریفِ حدیثِ سَفینه و حذفِ (اهل بیتی ) و جایگزین نمودن ( اصحابی ) در حدیث مزبور چیست
اگر مولوی واقعا سُنّی مذهب است پس چرا حدیثِ مذکور را همانند اهل سنت با عبارت ( اهل بیتی ) یا ( عترتی ) نیاورده
به قول بعضی از پیروان و مریدانِ مولوی ، او شیعه ای است که از روی تقیه برخی حرف ها را زده ،
????حال آنکه مقتضای تقیه آن است که شخص ، عقیده ی خود را پنهان داشته و مطابقِ عقاید مخالفین سخن گوید ، اگر واقعا مولوی تقیه می کرده ، حداقل می بایست حدیث فوق را همانند اهل سنت با همان عبارات ( اهل بیتی ، عترتی) نقل می کرد ، نه اینکه از رویه ی آنها فراتر رفته و حدیث را تحریف نماید .
این در حالی است که امام محمد شافعی ، که یکی از رؤسای اربعه ی اهل سنت است ، در شعر معروفش به همین حدیث اشاره کرده و صراحتاً می فرماید از نظر من ، اهل بیتِ پیامبر(ص) ، بمنزله ی کشتی نجات هستند و من با نام خدا ، به آنها پناه آورده ام .
رَکبتُ عَلی اسمِ الله فِی سُفُنِ النَّجىٰ
وَ هُم اَهلِ بَیتِ المُصطَفی خاتَمِ الرُّسُل
???? برگرفته از دروسِ شرح و نقدِ مثنوی سید رضا نوعی (( حکیم ))
قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِعَلِی (ع) «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِی بَعْدِی »
رسول اکرم (ص) به علی (ع) فرمودند :
تو برای من به منزله ی هارون هستی نسبت به موسی ، جز آنکه بعد از من پیامبری نخواهد بود .
????(( صحیح بخاری ج 4 حدیث 3706 - صحیح مسلم ج 4 حدیث 2404))
????ابن عبد البر و علامه مزی و حاکم نیشابوری که از محدثان و رجال شناسان بزرگ اهل سنت هستند در مورد حدیث فوق که به ( حدیثِ مَنزلت ) معروف است ،به صحیح و مُتواتر بودن آن تصریح نموده اند که :
????(( الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 3 - ص 1097)) ،(( المستدرك - الحاكم النيسابوری ج 3 ص 125)) ((تهذيب الكمال للمزي، ج20، ص483))
پیامبر(ص) در این حدیث ، به جز نبوت، همه ی فضائل و ویژگیها و مَناصِبِ هارون (ع) را برای حضرتِ علی (ع) اثبات فرموده که در آیات ذیل به آنها اشاره شده است :
آیه : وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي (سوره طه/آيه34)
آیه :َ قَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي (سوره أعراف/آيه142)
آیه : وَ لَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ يَا قَوْمِ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (سوره طه/آيه90)
???? علی (ع) نیز ( وزیراً ) وزیر و یاری دهنده ی پیامبر (ص) و هم ( مِن اهلی ) از اهل بیت ایشان می باشد . همچنین در غیاب پیامبر (ص) ،خلیفه و جانشین ایشان است . رسول خدا (ص) به استناد حدیث (مؤاخات) فقط با علی (ع) عقد اخوت بستند . با توجه به عبارتِ ( فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي )نیز بر اُمَّت واجب است که از ایشان پیروی و اطاعت نمایند .
????وجه تشابه دیگر آنکه قوم موسی (ع) در غیابِ او ، فریبِ سامری را خورده و از فرمانِ هارون سرپیچی نمودند بنحوی که ایشان برای اینکه بین اُمّت ، تفرقه ایجاد نشود ناگزیر به صبر شد ، بعد از پیامبر (ص) نیز همین وضعیت برای علی (ع) پیش آمد .
در مقابل حدیث صحیح و متواتر (منزلت ) که مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است ، گروهی مبادرت به جعلِ حدیثی مُشابه آن برای خلفاء نموده اند :
قال رسول الله (ص) : ابوبکر وَ عُمَر مِنّی بِمَنزِلة هارون مِن موسی .
ذهبی که بزرگترین محدث و رجال شناس اهل سنت است در کتاب میزان الاعتدال در ذیل این حدیث نوشته :
???? قلت : هذا کذب ( یعنی این حدیث کذب محض می باشد )
????(( میزان الاعتدال، ذهبی، ج3، ص171))
حدیث جعلی دیگر: قال رسول الله : ابوبکر منی بمنزلة هارون من موسی .
محدث بزرگ اهل سنت ، سبط بن عجمی در کتاب الکشف الحثیث در ذیل این حدیث می گوید :
????علی بن حسنِ شاعر این حدیث را جعل نموده و به دروغ به جریر طبری نسبت داده است .
????(( الکشف الحثیث، سبط ابن العجمی، ج1، ص186.))
برگرفته از دروس امام شناسی سید رضا نوعی (حکیم)
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
النَّظَرُ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عِبَادَةٌ وَ ذِکْرُهُ عِبَادَةٌ وَ لَا یُقْبَلُ الله إِیمَانُ عَبْدٍ إِلَّا بِولَایَتِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ .
رسول اکرم (ص) فرمودند :
نگاه کردن به چهره ی علی (ع) و یادِ او عبادت است ، و خداوند ایمانِ هیچ بنده ای را قبول نمی کند مگر به ولایتِ علی (ع) و برائتِ از دشمنانش .
????روایت فوق بطور متواتر از طریقِ شیعه و نیز اهل سنت وارد شده که در ذیلاً به ذکر نام تعدادی از منابع اهل سنت اکتفاء می کنیم :
????(( فَرائدُ السِّمْطَیْن ، تألیف جوینی شافعی ج 1 ص 19 )) (( تصویر فوق ????))
????(( مناقب خوارزمی حنفی ص 32 حدیث 2 )) (( کفایة الطالب ، تألیف گنجی شافعی باب 62 ص 252)) (( ارجح المطالب ص 11)) (( ینابیع المودة قندوزی ص 144))
در روایت فوق ، کلمه ی (ولایت)به معنی زعامت ، سرپرستی و رهبری است نه دوستی و محبت ،کما اینکه :
علامه راغب اصفهانی که از علمای بزرگ و لغت شناسِ معروفِ اهل سنت می باشد در مورد معنی ولایت می گوید :
والوَلَایَةُ: تَوَلِّی الأمرِ وقیل: الوِلَایَةُ والوَلَایَةُ نحو: الدِّلَالة والدَّلَالة، وحقیقته: تَوَلِّی الأمرِ.
یعنی : ولایت به معنی مُتولیِ اَمر شدن و وَلیِّ اَمر بودن است و حقیقتِ ولایت ، چه با کسرِ واو ( وِلایت ) و چه با فتحه ی واو ( وَلایت ) ، در هر دو شکلِ آن ، به معنای مُتولی اُمور می باشد .
????(( المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص533 . ))
**********
ای تشنگانِ به حقِّ خدا قسم
باور کنید ساقی کوثر فقط علی است
بعد از نبی به امرِ خداوندِ ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علی است
**********
برگرفته از دروس فقه الحدیث سید رضا نوعی (حکیم )
شبهه : مخالفین شیعه مُدّعی هستند که قرآن به سَر گرفتن در شب های قَدر ، بِدعت است زیرا هیچ روایت صحیحی در این خصوص وجود ندارد
پاسخ :
ابو یوسف بَسَوی در کتاب "المعرفة و التاریخ" با سندی که تمام راویان آن از راویان بُخاری و یا مُسلم هستند روایت کرده :
حدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأُوَیْسِیُّ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنْ أَبِی عَوْنٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الثَّقَفِیِّ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ الْحَنَفِیِّ،
قَالَ : رَأَیْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ???? أخَذَ الْمُصْحَفَ فَوَضَعَهُ عَلَى رَأْسِهِ ???? حتَّى لَأَرَى وَرَقَهُ یَتَقَعْقَعُ،
ثُمَّ قَالَ :???? اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ مَنَعُونِی أَنْ أَقُومَ فِی الْأُمَّةِ بِمَا فِیهِ ????، فَأَعْطِنِی ثَوَابَ مَا فِیهِ .
ابو صالح حنفی می گوید :
دیدم علی بن ابی طالب علیه السلام را که ????قرآن را میگرفت و بر سر میگذاشت????، تا جایی که من صدای حرکت ورقهای آن را میشنیدم،
سپس میفرمود : خدایا ????آنها مانع شدند که من در میان امت حکومت نموده و احکام قرآن را اجراء کنم ???? ، پس خدایا پاداش این محرومیت را به من عطا فرما .
????(( کتاب المعرفة و التاریخ ج 2 ص 751 ))
????ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی سند حدیث را صحیح و سلسله راویان آن را ثقه و مورد اعتماد می دانند .
????(( تقریب التهذیب.ص 29 ، 298 و290))
تحلیل اجمالی حدیث :
با توجه به حدیث صحیح فوق که از طریق اهل سنت در بالا نقل کردیم ، مشخص شد که امیرالمؤمنین علی (ع) نیز هنگام مناجات با خداوند متعال ، قرآن را به روی سر گذاشته و به حُرمتِ آن از خدا حوائج خود را مسئلت می نموده .
همانطوریکه ملاحظه می فرمائید در حدیث فوق ، علی (ع) تصریح می کند که خلافت ، حقِّ ایشان بوده ولی ( إِنَّهُمْ مَنَعُونِی)گروهی مانع شده اند
????اکنون ما از مخالفین سئوال می کنیم :
به راستی آن گروهی که ولایت و زعامتِ علی (ع) را قبول نداشته و هرچه می توانستند در این زمینه سنگ اندازی کرده و مانع ایجاد می کردند ، چه کسانی هستند
شیعه برای اثبات حقانیت خود نیاز به استناد به منابع اهل سنت ندارد لیکن در مباحث کلامی برای مُجاب ساختن طرف مقابل ، به آراء معتبر و منابع موثق آنها استناد و استشهاد می شود .
برگرفته از دروس کلام تطبیقی سید رضا نوعی (حکیم)
یکی از دانشمندان شیعه می گوید ، روزی با یک وهابی مواجه شدم :
???? از من پرسيد : شما شيعه هستيد يا سنی ؟
???? گفتم: سنی
???? برای اينكه اطمينان كند گفت : بگو خلفای بعد از پيغمبر چه کسانی هستند ؟
???? گفتم : سَيِّدُنا ابوبكر
???? گفت : احسنت . بعدش ؟
???? گفتم : سَيِّدُنا عُمَر
???? گفت : احسنت . بعدش ؟
???? گفتم : سَيِّدُنا علی
???? گفت : پس عثمان چی شد
???? گفتم : عثمان را مردم از خلافت خلع كردند .
???? گفت : به مردم چه ربط دارد كه خليفه را بركنار كنند ؟
???? گفتم : به مردم چه ربط دارد كه خليفه تعيين كنند
???? با عصبانیت گفت : تو رافضی (شیعه ) هستی
تبصره :
اعتقاد شیعه این است که امامت انتصابی است و امام را خدا منصوب و پیامبر (ص ) معرفی نموده است .
اما پیروان سقیفه بر این باورند که خلافت ، انتخابی است .
**********
ای تشنگانِ به حقِّ خدا قسم
باور کنید ساقی کوثر فقط علی است
بعد از نبی به امرِ خداوندِ ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علی است
**********
آیت الله سید عزُّ الدّین حسینی زنجانی که در محضرِ امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی (ره) دروسِ اسفار و عرفانِ نظری را تَلمُّذ نموده ، می فرماید :
???? فخر رازی ، محی الدین عربی ، غزالی ، مولوی و امثال او ،بقدری گمراهند که ضلالتشان از عمیق ترین ضلالت هاست . انسان بر اثر ریاضت و بدون شناختِ امام ، نهایتاً مانند طلحه ، زبیر و معاویه می شود . بنابراین غیر از تمسّک به امامِ معصوم ، هیچ گاه به صراطِ مستقیم راه نخواهیم یافت .
????(( در تصویر بالا ???? عینِ عبارت معظّم له را مشاهده فرمائید ))
????(( تفسیر سوره حمد آیت الله حسینی زنجانی ، ص 139))
اینک به دو مورد از الفاظِ زشت ، موهن و شرم آورِ مولوی که به زعمِ طرفداران وی ، از فیوضاتِ معنوی و رَشَحاتِ قُدسی ایشان است ، اشاره می نمائیم :
????( غزل 2137 ) دیوانِ شمس که بیتِ آغازینِ آن با حذفِ کلماتِ رکیک ، بشرح ذیل می باشد :
آن ( فلانِ) خر ، کز حاسدی ، عیسی بُوَد تشویشِ او
صد ( فلانِ )خر در (فلانِ) او ، صد (فلانِ ) سگ در ریشِ او
???? لینک مشاهده ی غزلِ کامل و الفاظ رکیکِ آن ((http://yon.ir/GUizD))
????نمونه دوم ( دفتر پنجم مثنوی )
او اگر دیوانه است و فتنه کاو
داروی دیوانه باشد ( فلانِ ) گاو
???? لینک مشاهده ی ابیات و الفاظ رکیکِ آن ((http://yon.ir/j6JXf))
شمسِ تبریزی که مولوی او را نه تنها مُرادِ خویش ، بلکه خدای خود می داند و در وصفِ او سروده ????( فاش بگویم این سخن ، شمسِ من و خدای من ) ???? نیز در گستاخی و بد زبانی ، دستِ کمی از مولوی ندارد ، اکنون به دو نمونه از افاضاتِ عرشی ایشان ، توجه فرمائید :
???? نمونه اول از سخنان رکیک شمس تبریزی ((http://yon.ir/KXtWC))
???? نمونه دوم از سخنان رکیک شمس تبریزی ((http://yon.ir/7FcQL))
مرحوم علامه محمد تقی جعفری (ره) که در 14 جلد کتاب بطور مبسوط به نقد و شرح مثنوی پرداخته ، در مورد کلمات رکیک مولوی می فرماید :
البته باید بگویم ، من مثال های رکیک مولوی را قبول ندارم و از این جهت متأسفم ، اگر چه عده ای از فُضَلاء سعی دارند این اشتباه مولوی را توجیه کنند که البته آن اشتباهات ، قابل اغماض نیست ( مانند داستان جوحی و یا خاتون و کدو ) .
بدیهی است ارزشیابی ما در مورد مولوی ، وقتی ارزشمند است که اشتباهاتش را واقعاً اشتباه بنامیم ، اما اگر چشم پوشی کرده و بگوئیم همه چیزش خوب است ، مسلماً دروغ است .
???? لینک مشاهده ی عین عبارت معظم له ((http://yon.ir/g7tA2))
????(( عوامل جذابیت سخنان مولوی ، ص 24 ))
یکی از توجیهات وقیحانه و خنده داری که طرفدارانِ مولوی در توجیه سخنانِ رکیکِ وی بیان می کنند این است که این الفاظِ زشت در زمانِ مولوی و در محیط اجتماعی آن روزگار هیچگونه قباحتی نداشته ، بلکه از مُستحسنات بشمار می رفته
????پاسخ اجمالی :
مقبولیتِ یک عملِ مُنکر و زشت توسط اکثریتِ جامعه ، به هیچ عنوان موجبِ مشروعیتِ آن برای سایر آحادِ اجتماع نمی گردد ،بعنوان مثال اگر کسی حتی در میانِ قوم لوط زندگی کند ، نمی تواند بگوید چون عملِ شَنیعِ لواط ، مورد قبولِ اکثریتِ مردم می باشد و آن را زشت و قبیح نمی دانند ، پس من هم مجاز هستم مرتکب شوم .
برگرفته از دروس نقد تصوف سید رضا نوعی (حکیم)
اخیراً یکی از اساتیدِ بزرگِ ادبیات و عرفان ( ساکن مشهد مقدس ) در صفحه ی (57) یکی از تألیفاتش نوشته ، هر روز تا نزدیکِ طلوعِ آفتاب، صد مرتبه ( لا اله الّا أنَا ) می گوید ، یعنی صد بار می گوید : ( خدائی جز من نیست)
????تصویر عین عبارت نامبرده ((http://ytre.ir/jy9))
????بعضاً در گذشته سخنانی به ظاهر کُفر آمیز از بزرگان و اقطابِ صوفیه مانند : «أنا الحق ، من خدایم » و یا «سبحانی ما اَعظَمَ شأنی » شنیده می شد ، لیکن آنها به دلیل بیم داشتن از اینکه توسطِ فقهای عظام مورد مخالفت و یا تکفیرِ واقع شوند ، لذا ادعا می کردند که این شطحیات در حالِ سُکر و مَستی از ایشان صادر گردیده است .
????متأسفانه عده ای مانند شخصیت مورد بحث ????( که بنا به مصالحی از بردن نام ایشان و کتابش ، معذوریم )???? گستاخی را بدانجا رسانده که تصریح می کند با کمال هوشیاری و به اختیار خود ، هر روز صد مرتبه می گوید : خدائی جز من نیست !
شخص مزبور لابُد مُدَّعی است که به مقام قُربِ نَوافِل نائل شده و به حُکمِ ( وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ ) ، این خداست که از زبان ایشان ( لا اله الّا أنَا ) می گوید
روا باشد أَنَا الْحَق از درختی
چرا نَبوَد روا از نیک بختی
????در این صورت از ایشان باید پرسید که از کجا به این نتیجه رسیده که به مقام (قُربِ نوافل ) نائل آمده ؟ از طرفی در طور سینا ، درخت سخن نگفت ، بلکه این خدا بود که از وَرای حجابِ درخت ، فرمود : إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي .
با توجه به آیه ی : سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ . نه تنها درخت ، که همه ی آیاتِ آفاقی و أنفُسی ( تمام ذرات هستی ) هرگز نمی گویند : أنَاالحق ، بلکه همگی ابراز می دارند که : أَنَّهُ الْحَقُّ . ( یعنی او خداست ، نه اینکه ما خدائیم )
اگر این توجیهات واهی درست باشد ، رسول اکرم (ص) نیز می توانست (نعوذ بالله ) بگوید ???? جز من خدائی نیست ????
و اگر کسی از باب اعترض بگوید ، شما که ما را به توحید دعوت می کردی ، اکنون چرا ( لا اله الا انا ) می گوئی ایشان نیز آیه ی (مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی ) را بهانه ساخته و بگوید من به بالاترین درجات قُربِ فرائض و نوافل رسیده و فانی فی الله هستم و این خداست که از زبان من سخن می گوید .
????حال آنکه رسول اکرم (ص) و همه ی انبیاء عظام (ع) هرگز نگفته اند : (إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ ) بلکه همگی با کمال افتخار می فرمودند : إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ .
????حضرت امام خمینی (ره ) علیرغم اینکه خود مَشربِ عرفانی دارد ، شَطحیات صوفیه را ناشی از نُقصانِ سُلوک و سالک و خصوصاً إنانیَّت و تَجَلِّیِ جنبه ی فرعونیَّتِ نَفْسِ آنها می داند.
????مصباح الهدایة الا الخلافة و الولایة ( نور 13 ص 53 ) (( تصویر بالا ???? ))
شخص مورد بحث با توهین به مُنتقدینِ خود ، در بخشِ دیگری از کتابش ، بیان می کند که فراوان به زیارتِ قبر ابن عربی رفته ، ولی عده ای از روی ????خریّت ???? وی را مذمّت نموده اند.
ایشان سپس در همان کتاب با کمال غرور و تکبر ، اقدام به خودستائی کرده و می گوید : من و حکیم الهی و مَردِ نامتناهی ، آقای . که او را من می شناسم و مرا او می شناسد ????و هر دو مجهول القدر و از نوادرِ آخر الزمان هستیم ????
???? تصویر عین عبارات نامبرده ((http://ytre.ir/jzp))
برگرفته از دروس نقد تصوف سید رضا نوعی (حکیم)
حضرت فاطمه ی معصومه (س ) ، حدیثِ عشق که به ( فواطم ) شهرت دارد را اینگونه روایت نموده :
عنْ فَاطِمَةُ بِنْتَ موسَى بْن جَعْفَر (ع) قال رسول الله (ص) :
???? ألا مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهِيداً ????
یعنی : پیامبر (ص) فرمودند :
همانا هر كه با مُحبتِ آل محمد بميرد ، شهید از دنیا رفته ( مرگِ او شهادت است) .
????( عوالم العلوم، ج ٢١، ص ٣٥٣ و کتاب اسنى المطالب ص 49 )
مفسر بزرگ اهل سنت ( زمخشری ) در ذیل آیه ی ( 23 سوره مبارکه شوری) که خطاب به پیامبر (ص) می فرماید : (قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ) ، روایت نموده :
أَنَّهَا لَمَّا نَزَلَتْ ، قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ ، مَنْ قَرَابَتُكَ هَؤُلاَءِ الَّذينَ وَجَبتْ عَلَيْنا مَوَدَّتهٌمْ ،قَالَ : عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ اِبْنَاهُمَا .
یعنی : در مورد فرموده ی خداوند که به پیامبر (ص) می فرماید : «بگو من هیچ مُزد و پاداشى بر رسالتم درخواست نمى کنم ؛ جز دوست داشتنِ نزدیکانم » از رسول اکرم (ص) سئوال شد که نزدیکان شما که طبق آیه ی مزبور ، محبت و مودّتِ آنها بر ما واجب است چه کسانی هستند ؟
????رسول اکرم (ص) پاسخ دادند : آنها علی و فاطمه و فرزندان آن دو ( علیهم السلام ) می باشند .
جالب است بدانید که زمخشری در ادامه ی تفسیرِ آیه ی مورد بحث ، حدیثی را از پیامبر (ص) در مورد محبتِ اهلِ بیت (ع) نقل می کند که روایتِ فاطمه ی معصومه (ع) را نیز دربر دارد و ما برای اجتناب از اطاله ی کلام ، فقط به ذکر دو فراز از آن ، اکتفاء می نمائیم :
پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
مَن ماتَ عَلى حُبّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهیداً اَلا وَ مَن ماتَ عَلى بُغضِ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ کافِراً
????یعنی : یقیناً اینگونه است که هرکس با محبت و دوستی آلِ محمد بمیرد ، شهید از دنیا رفته . یقیناً هرکس با کینه و دشمنی آلِ محمد بمیرد ، کافر از دنیا رفته است
???? (( تفسیر کشاف ج2 ص977 و-978 )) . (( تصویر فوق ????))
عشقِ تو مرا ، اَلَسْتُ مِنْکُمْ بِبَعید
هجرِ تو مرا، إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ
بر کُنجِ لبت نوشته یُحیی و یُمیت
مَن مَاتَ مِنَ العشق فَقَد مَاتَ شَهید
برگرفته از دروسِ تفسیر قرآن کریم سید رضا نوعی ( حکیم )
حدیثِ ثَقَلَيْن از احادیثِ صحیح و مُتواتری است که مورد اتفاق شیعه و اهل سنت می باشد
قال رسول الله (ص) : «إنّی تركت فيكم الثقلین ما إن تمسكتم به لن تَضِلّوا بعدي أبداً ????كتاب الله و عترتی اهل بیتی ????
یعنی : پیامبر اکرم (ص) فرمودند : من بعد از خود برای شما دو یادگارِ گران بَهاء می گذارم که اگر به آن دو تَمَسُّک جوئید ، هرگز گمراه نخواهید شد ، ( آن دو گوهر گران بَهاء ) ???? قرآن و عترت و اهل بیتِ من ???? می باشند .
????محمد حسین یعقوب المصری که یکی از علمای وهابی می باشد در کتاب خود بنام ( اصول الوصول الی الله تعالی ) صفحه 84 ، عبارتِ ( عترتی اهل بیتی ) را از حدیثِ مزبور حذف و بجای آن عبارتِ ( سُنَّتی ) را گذاشته (( تصویر بالا ????))
قال صلى الله عليه وسلم: «تركت فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدي: ????كتاب الله و سنتي????»
????(( اصول الوصول إلى الله تعالى صفحه 84))
وهابی مذکور در پاورقی همان صفحه (84) (( تصویر بالا ????))، به سه کتابِ معتبر از کتاب های اهل سنّت بشرح ذیل ، إستناد نموده که آنها عبارتند از :
????مسند احمد جلد ۳ صفحه ۵۹ (چاپ دارصادر)
????سنن ترمذی حدیث 3786
????سلسله احادیث الصحیحه حدیث 1761
????جالب است بدانید : وقتی به آدرس های گفته شده مراجعه می کنیم با کمال تعجب می بینیم که در این کتاب ها ، درست بر عکسِ ادعای نامبرده ، حدیثِ ثقلین ، با لفظِ ???? کتاب الله و عترتی اهل بیتی ???? آمده ، نه ( کتاب الله و سُنَّتی )
???? تصویر آدرس اول (http://yon.ir/Z1nKl )????
????تصویر آدرس دوم (http://yon.ir/x0qL0)????
????تصویر آدرس سوم (http://yon.ir/ZtsMD) ????
????خداوند را سپاس گذاریم که دشمنان اهل بیت (ع) را افرادی احمق و نادان ، قرار داده ، همانطوری که در بالا مشاهده کردید این وهابی نادان ، بنا به سنّتِ الهی «وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللهُ وَاللهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» ناخواسته ، با ذکر آدرس های حدیثِ صحیحِ ثَقَلَيْن ، خودش را مُفتضح و رسوا نموده است .
هر کس که به این سلسله ی پاک ، جفا کرد
بد کرد، نفهمید ، غلط کرد، خطا کرد
دیدی که یزید از ستم و کینه ، چه ها کرد
آخر به دَرَک رفت و به روحش شَرَر افتاد
دریا به فغان، موج ن نعره زد از دل
???? با آلِ علی هر كه در افتاد ، بر افتاد ????
**********
وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً ( سوره نساء آیه 34)
و آن دسته از ن را كه نافرمانی می کنند ، باید نخست آنان را موعظه کنید و (اگر مطیع نشدند) در بستر از آنها دوری كنيد و ( اگر موثر واقع نشد ) تنبيه شان كنيد پس اگر اطاعت كردند به آنها ستم نکنید که همانا خدا والای بزرگوار است .
قرآن کریم به منظور متنبّه شدنِ نی که نافرمانی می کنند ، در آیه ی فوق دستورالعملی را برای مردان تبیین فرموده است که سه مرحله دارد :
الف : فَعِظُوهُنَّ : یعنی در صورت مواجه شدن با نافرمانی زن ، ابتدا او را موعظه و راهنمائی نمائید .
ب : وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ : اگر پند و اندرز ، مفید واقع نشد ، در بستر از آنها دوری کنید .
امام باقر(ع) فرموده : "یحوّل ظهره إلیها ، یعنی مرد ، پشت به زن بخوابد" ( و با این روش ، عدم رضایت خود را از رفتار همسرش ، ابراز نماید )
????((مجمع البیان ج 3 ص44 ))
ج : وَ اضْرِبُوهُنَّ : اگر مراحل قبل در تغییر رویّه ی زن ، موثر نبود این روش اعمال می گردد . اما معنی صحیح این عبارت چیست ❓
اولین معنائی که از عبارت ( وَ اضْرِبُوهُنَّ ) و ریشه ی آن (ضَرب ) به ذهن مُتبادر می شود ، کتک زدن و تنبیه یدی است و متأسفانه در خیلی از ترجمه های رایج نیز کلمه ی ( وَ اضْرِبُوهُنَّ )، به کتک زدن ، ترجمه شده ⁉️ که بنحوی منشاء سوء برداشت از آیه ی شریفه ی مذکور گردیده است .
????واژه ی (ضَرب ) در زبان عرب کاربردهای زیادی دارد که هیچکدام به معنی کتک زدن نیست و در قرآن کریم نیز در موارد مختلفی استعمال شده مانند : ( ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا ) ، (ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ).
????بهترین معنایی که با توجه به فرهنگ لغات عرب می توان برای ( وَ اضْرِبُوهُنَّ ) در نظر گرفت ، معنای :
???? کناره گیری ، مَنع و اجتناب است . ????
????کما اینکه پیامبر اکرم (ص) نیز عبارت ( وَ اضْرِبُوهُنَّ ) را همین گونه تفسیر فرموده اند :
وَ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنِّي أَتَعَجَّبُ مِمَّنْ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ بِالضَّرْبِ أَوْلَى مِنْهَا لَا تَضْرِبُوا نِسَاءَكُمْ بِالْخَشَبِ فَإِنَّ فِيهِ الْقِصَاصَ ????و لَكِنِ اضْرِبُوهُنَّ بِالْجُوعِ وَ الْعُرْيِ ????حتَّى تُرِيحُوا [تَرْبَحُوا] فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة .
"در شگفتم از کسی که همسر خود را میزند، حال آن که خود به زدن شایستهتر است. نِ خود را با چوب نزنید که قصاص دارد، ????ولی با سختگیری در خوراک و پوشاک آنان را بزنید ( تنبیه کنید )????تا در دنیا و آخرت آسوده باشید."
????(( بحار الانوار ج 100 ص 249 و جامع الأخبار ص 158 ))
????پس مشخص گردید که ????منظور از عبارتِ( وَ اضْرِبُوهُنَّ) کتک زدن همسر نیست بلکه در تنگنا قرار دادنِ او از لحاظ خوراک و پوشاک است???? ، آنهم با رعایت اعتدال و صرفاً بمنظور بازداشتن او از نافرمانی و رفتارهای ناشایست .
عده ای با توجه به برخی از روایات مانند : (فاضْرِبُوهنَّ ضَرْباً غَيْرَ مُبَرِّح ) ، زدن همسر را (غَيْرَ مُبَرِّح ) یعنی به شکلی که منجر به سرخی یا کبودی نشود و یا ( إنّه الضرب بالسواک ) زدن او با چوب نرم و نازکِ (سواک) را مراد از کلمه ی ( وَ اضْرِبُوهُنَّ ) می دانند .
????این تفسیر چندان مناسب به نظر نمی رسد ، زیرا اقتضای سیاق آیه ی مورد بحث ، این است که هر مرحله از مراحل سه گانه ی مزبور از مرحله ی قبل شدیدتر باشد ، حال آنکه زدن با چوبِ نازک ، آنهم به نحوی که نه درد داشته باشد نه پوست ، سرخ شود و نه کبود ، از مراحلِ قبل ( موعظه و سرزنش و قهر ) نه تنها شدیدتر نیست ، بلکه بیشتر به یک شوخی شبیه است تا تنبیه و پیداست که نمی تواند اثری بازدارنده داشته باشد .
????لذا مناسبت ترین معنا برای ( وَ اضْرِبُوهُنَّ ) ،به استناد حدیثی که از پیامبر(ص) در بالا نقل کردیم ، بی اعتنائی به همسر و در تن گنا قرار دادن او از لحاظِ خوراک و پوشاک با رعایتِ عدالت و اعتدال ، می باشد نه کتک زدن او ( چه کم و چه زیاد ) .⛔️
✔️اکنون ابیات زیر را بعنوان حُسنِ خِتام تقدیم می نمائیم :
اگر باید زنی همچون نِ قصّهها باشی
نه عَذرا دوستت دارم ، نه شیرین و نه لیلایت
که من با پاکبازیهای وِیس و شورِ رودابه
خوشت میدارم و دیوانگیهای زلیخایت
مرا آن نیمه ی دیگر بدان ، آن روحِ سرگردان
كه كامل می شود با نیمه ی خود ، روحِ تنهایت
برگرفته از دروس تفسیر سید رضا نوعی ( حکیم )
حاکم نیشابوری که از بزرگترین محدثان و علمای مشهور اهل سنت است می گوید :
قال رسول الله (ص) :
مَنْ یریدُ اَنْ یحْیی حَیاتی و یمُوتَ مَوْتی و یسْکُنَ جَنَّةَ الْخُلْدِ الَّتی وَ عَدَنی رَبّی فَلْیتَوَلَّ علی بن ابیطالب فَاِنَّهُ لَنْ یخْرِجَکُمْ مِنْ هُدی و لَنْ یدْخِلَکُمْ فی ضَلالَةٍ.
هر کس که می خواهد آنگونه که من زندگی کردم زندگی کند و آنگونه که من می میرم، بمیرد، و در بهشتِ جاوید که خدا به من وعده داده است، اقامت نماید ، باید ولایت علی را بپذیرد. چرا که او هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی برد و به گمراهی وارد نمی سازد.
????حاکم نیشابوری تصریح نموده که ( هذا حدیث صحیح ) یعنی این حدیث ، صحیح است .
????(( المستدرک حاکم نیشابوری ، ج 3 ص 139))
????کلمه ی ولایت در حدیث فوق به معنای زعامت و رهبری است . ????بهترین شاهد بر صحتِ این ادعا ، نتیجه ای است که پیامبر (ص) برای قبولِ ولایتِ علی (ع) ذکر فرموده و آن : برخورداری از هدایت و امانِ از گمراهی می.???? باشد
????اگر ولایت را در حدیث مزبور به معنای دوستی باشد ، فراز آخر سخن رسول اکرم (ص)???? ( هدایت و امان از گمراهی) ???? معنای درستی نخواهد داشت زیرا دوستی یک شخص ، صرفاً هیچ تأثیری در هدایت یا گمراهی ما ندارد ، بلکه قبولِ زعامت ، رهبری و اطاعت از علی (ع) است که می تواند ما را هدایت نموده و از گمراهی و ضلالت نجات دهد .
????در کتاب «مسند البزار ، البحر الزخار »که یکی از کتب معتبر اهل سنت از قول پیامبر (ص ) روایت کرده که ایشان فرمودند :
«إن تستخلفو علیاً ????و لن تفعلوا ????تجدوه هادیا مهدیا یقیمکم علی صراط مستقیم»
یعنی : پیامبر (ص) فرمودند :
اگر علی (ع) را خلیفه ی خود قرار دهید ???? که می دانم هرگز این کار را نخواهید کرد ???? او شما را به صراط مستقیم هدایت خواهد کرد .
????(( البحر الزخار ج 7 ص 299 - المستدرک حاکم ج 3 ص153 - حلیه الاولیاء ابونعیم ج1 ص 64))
✔️تبصره : حدیث مزبور در کتاب المستدرک با عبارت «وإن ولیتموها علیا فهاد مهتد یقیمکم علی صراط مستقیم» آمده است .
✔️در حدیث فوق ،رسول اکرم (ص) با کنایه فرموده : ????(( می دانم هرگز این کار را نخواهید کرد ))???? ،یعنی می دانم که شما پس از من ولایت علی (ع) را نمی پذیرید .
✔️متأسفانه گروهی ، عبارت ( ولایت ) و مشتقات آنرا که در بیش از یکصد حدیثِ صحیح ، آن هم در منابع معتبر خودشان در باره ی علی (ع) وارد شده را ، ( دوستی ) معنا می کنند ، ولی همین عبارت را در مورد دیگران به معنی ( ولایت ، زعامت ، رهبری و خلافت ) معنی می کنند ⁉️
✔️مانند این روایت : ????قال ابوبكر: قد وُلِّيتُ أمركم ولست بخيركم. إسناد صحيح.????
????(( البداية والنهاية ج 6 ص 333. ))
حق روز ازل كُلِّ نِعَم را به علی داد
بین حكما ، حُكمِ حِكم را به علی داد
معنای یدالله همین است و جز این نیست
كاتب كه خدا بود ، قلم را به علی داد
میخواست به تصویر كشد قدرت خود را
در معركه شمشیرِ دو دَم را به علی داد
یارانِ ولایت ، به خدا اهلِ بهشتند
گو حیدریام ، یار دلم را به علی داد
**********
برگرفته از دروس امام شناسی سید رضا نوعی (حکیم )
رژیم وهابی آل سعود ، بعد از بقیع ، در آرزوی تخریب حرم نبوی (ص) می باشند که قطعاً این آرزو را با خود به گور خواهند برد
بن باز ، مُفتی اعظم عربستان سعودی ، فتوای تخریب حرم نبوی (ص) را اینگونه صادر کرده :
أما قبة النبي ﷺ فهي موضوعة متأخرة من جهل بعض الأمراء فلو أزيلت فلا بأس بذلك، بل هذا حق، لكن قد لا يتحمل هذا بعض الجهلة وقد يرمون من أزالها بأنه ليس على حق وأنه يبغض النبي عليه الصلاة والسلام، و قام علیه فمن أجل هذا تركت الدولة السعودية هذه القبة على حالها .
قُبّه ی نبوی (ص) به دستِ حاکمان نادان متأخر ، ساخته شده که اگر خراب شود اشکالی ندارد بلکه اقدام شایسته و سزاوار ، آن است که تخریب و با خاک یکسان شود ،
اما مردمان نادان این اقدام را برنمی تابند و تخریب آنرا نشانه ی دشمنی و اهانت به رسول اکرم (ص) تلقّی کرده و قیام و شورش خواهند کرد ، لذا دولت سعودی بخاطر تبعات سوء آن تاکنون اقدام به تخریب قبّه ی نبوی (ص) ننموده .
سایت رسمی بن باز «الرد على شبهة القبة المبنية على قبر النبي».
محمد ناصر آلبانی ، که عالم بزرگ وهابیان و ملقّب به بخاری زمان ، می باشد نیز از عدم تخریب قُبّه ی سبز نبوی (ص) این چنین ابراز تأسف نموده :
قلت: ومما یؤسف له ان هذا البناء قد بنی علیه منذ قرون ان لم یکن قد ازیل تلک القبة الخضراء العالیة.
از جمله چیزهایی که باید برای آن تأسف خورد ، این است که این بَنا ( قُبّه ی نبوی ص ) در قرنهای گذشته ساخته شده است، و اگر این نبود، باید این گُنبدِ سبز و بلندِ حرم نبوی (ص) خراب میشد . از نظر من واجب است که حرم نبوی (ص) تخریب و به شکل سابق آن بر گردد .
????(( کتاب تحذیر الساجد من اتخاذ القبور مساجد، تألیف محمد ناصر آلبانی ج۱، ص68))(( تصویر بالا ))
**********
حجاب و بُقعِه ندارد از آن جهت این خاک
که با خدای خود اندر عبادت است بقیع
قسم به کعبه و بر تربتِ نبی (ص) سوگند
حریمِ حرمت و معنای غربت است بقیع
**********
مرحوم دکتر علی شریعتی می گوید :
رسول خدا سپس گفت : اين درهايی را كه به مسجد باز میشوند بنگريد و بجز دَرِ خانه ی ابوبكر، همه را ببنديد.
????(( کتاب اسلام شناسی ، ص 436 ، دروس دانشگاه مشهد ))
بررسی اجمالی بعمل آمده از منابع معتبر اهل سنت ، حاکیست که حدیثِ فوق را که مرحوم دکتر شریعتی در دروسِ اسلام شناسی دانشگاه مشهد به آن استناد نموده ، جعلی است و این فضیلت ، اختصاص به امیرالمومنین (ع) دارد نه جنابِ ابوبکر .
????ابن ابی الحدیدِ مُعتزلی ، که بزرگترین شارحِ نهج البلاغه و سنی مذهب( شافعی ) می باشد ، از حقیقتِ مزبور اینگونه پرده برداشته و می گوید :
????طرفدارانِ ابوبکر ، با مشاهده ی فضائل علی (ع) ، معادلِ آن فضائل را با احادیثِ جعلی به خلیفه ی اول نسبت دادند . که از جمله ی آن احادیثِ جعلی ، حدیثِ فوق می باشد .
????(( شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج 11 ص 48 ))
????برای مشاهده ی سند ،اینجا کلیک نمائید .????
حدیثِ سَدُّ الاَبواب ، به معنای مَسدود کردن درها، به واقعهای اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام (ص) به فرمان خدا دستور داد ، جز دربِ خانه ی علی (ع )، دربِ همه ی خانههایی که به مسجد النبی (ص) باز میشدند ، مَسدود شوند. این واقعه به صورت مُ تواتر در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده و جزء فضائلِعلی(ع) به شمار میآید ، که ذیلاً به سه منبعِ معتبرِ اهل سنت اشاره می نمائیم :
حاکم نیشابوری که از بزرگترین محدثانِ اهل سنت می باشد ، از قول زید بن ارقم نقل کرده :
رسول اکرم (ص) فرمودند : ???? بجز دربِ خانه ی علی ( ع ) درب های ورودی منازلِ اصحاب به مسجدالنبی (ص) ، مسدود شوند .???? ایشان سپس در پاسخ به اعتراض کنندگان فرمودند : به خدا قسم ، این کار را نه از جانب خود ، بلکه به دستور خدا انجام دادم .
حاکم نیشابوری در پایان ، تصریح می کند که این حدیث صحیح است .
????(( المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 135))
????برای مشاهده ی سند ، اینجا کلیک نمائید .????
نسائی که یکی از صحاحِ سِتّه ( کتابِ السنن ) ، متعلق به اوست ،حدیثِ فوق را در مورد علی (ع) آورده و محقق کتابِ مزبور ( الدّانی بن منیر آل زهوی ) نیز در ذیلِ حدیث ، به صحیح بودن و تواتر آن تصریح نموده است .
????(( خصائص نسائی حدیث 38 ص 72-73))
????برای مشاهده ی سند ، اینجا کلیک نمائید .????
حافظ نورالدین هیثمی که از بزرگترین محدثان و عالم رجالی اهل سنت است نیز از قول عبدالله بن عمر ( فرزند خلیفه ی دوم ) روایت کرده که ایشان می گوید :
یکی از سه فضیلتِ اختصاصی علی (ع) این بود که : بجز دربِ خانه ی ایشان ، درب های منازلِ اصحاب به مسجدالنبی (ص) ، به دستور پیامبر (ص ) مسدود گردید.
????(( مجمع الزّوائد ، ج 9 ص 111 حدیث 14698))
????برای مشاهده ی سند ،اینجا کلیک نمائید .????
نتیجه آنکه :
دکتر شریعتی حتی اگر بنا داشت ، دروسِ اسلام شناسی خود را صرفاً بر اساسِ منابع اهل سنت ، بَنا نهد . در این صورت نیز می بایست به منابع معتبر و احادیثِ صحیحِ آنها استناد می نمود ، نه احادیث جعلی ؟! و عجیب آنکه ، نام این حقایقِ وارونه را اسلام شناسی نهاده و خودش را نیز شیعه ی علوی می داند .؟!
دروسِ نقدِ روشنفکرانِ معاصر ، سید رضا نوعی (حکیم )
آیت الله سید عزُّ الدّین حسینی زنجانی که در محضرِ امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی (ره) دروسِ اسفار و عرفانِ نظری را تَلمُّذ نموده ، می فرماید :
???? فخر رازی ، محی الدین عربی ، غزالی ، مولوی و امثال او ،بقدری گمراهند که ضلالتشان از عمیق ترین ضلالت هاست . انسان بر اثر ریاضت و بدون شناختِ امام ، نهایتاً مانند طلحه ، زبیر و معاویه می شود . بنابراین غیر از تمسّک به امامِ معصوم ، هیچ گاه به صراطِ مستقیم راه نخواهیم یافت .
????(( در تصویر بالا ???? عینِ عبارت معظّم له را مشاهده فرمائید ))
????(( تفسیر سوره حمد آیت الله حسینی زنجانی ، ص 139))
اینک به دو مورد از الفاظِ زشت ، موهن و شرم آورِ مولوی که به زعمِ طرفداران وی ، از فیوضاتِ معنوی و رَشَحاتِ قُدسی ایشان است ، اشاره می نمائیم :
????( غزل 2137 ) دیوانِ شمس که بیتِ آغازینِ آن با حذفِ کلماتِ رکیک ، بشرح ذیل می باشد :
آن ( فلانِ) خر ، کز حاسدی ، عیسی بُوَد تشویشِ او
صد ( فلانِ )خر در (فلانِ) او ، صد (فلانِ ) سگ در ریشِ او
???? لینک مشاهده ی غزلِ کامل و الفاظ رکیکِ آن ((http://yon.ir/GUizD))
????نمونه دوم ( دفتر پنجم مثنوی )
او اگر دیوانه است و فتنه کاو
داروی دیوانه باشد ( فلانِ ) گاو
???? لینک مشاهده ی ابیات و الفاظ رکیکِ آن ((http://yon.ir/j6JXf))
شمسِ تبریزی که مولوی او را نه تنها مُرادِ خویش ، بلکه خدای خود می داند و در وصفِ او سروده ????( فاش بگویم این سخن ، شمسِ من و خدای من ) ???? نیز در گستاخی و بد زبانی ، دستِ کمی از مولوی ندارد ، اکنون به دو نمونه از افاضاتِ عرشی ایشان ، توجه فرمائید :
???? نمونه اول از سخنان رکیک شمس تبریزی ((http://yon.ir/KXtWC))
???? نمونه دوم از سخنان رکیک شمس تبریزی ((http://yon.ir/7FcQL))
مرحوم علامه محمد تقی جعفری (ره) که در 14 جلد کتاب بطور مبسوط به نقد و شرح مثنوی پرداخته ، در مورد کلمات رکیک مولوی می فرماید :
البته باید بگویم ، من مثال های رکیک مولوی را قبول ندارم و از این جهت متأسفم ، اگر چه عده ای از فُضَلاء سعی دارند این اشتباه مولوی را توجیه کنند که البته آن اشتباهات ، قابل اغماض نیست ( مانند داستان جوحی و یا خاتون و کدو ) .
بدیهی است ارزشیابی ما در مورد مولوی ، وقتی ارزشمند است که اشتباهاتش را واقعاً اشتباه بنامیم ، اما اگر چشم پوشی کرده و بگوئیم همه چیزش خوب است ، مسلماً دروغ است .
???? لینک مشاهده ی عین عبارت معظم له ((http://yon.ir/g7tA2))
????(( عوامل جذابیت سخنان مولوی ، ص 24 ))
یکی از توجیهات وقیحانه و خنده داری که طرفدارانِ مولوی در توجیه سخنانِ رکیکِ وی بیان می کنند این است که این الفاظِ زشت در زمانِ مولوی و در محیط اجتماعی آن روزگار هیچگونه قباحتی نداشته ، بلکه از مُستحسنات بشمار می رفته
????پاسخ اجمالی :
مقبولیتِ یک عملِ مُنکر و زشت توسط اکثریتِ جامعه ، به هیچ عنوان موجبِ مشروعیتِ آن برای سایر آحادِ اجتماع نمی گردد ،بعنوان مثال اگر کسی حتی در میانِ قوم لوط زندگی کند ، نمی تواند بگوید چون عملِ شَنیعِ لواط ، مورد قبولِ اکثریتِ مردم می باشد و آن را زشت و قبیح نمی دانند ، پس من هم مجاز هستم مرتکب شوم .
برگرفته از دروس نقد تصوف سید رضا نوعی (حکیم)
اهل سنّت نیز مانند شیعه بر اساس روایاتِ صحیحِ وارده از رسول اکرم (ص) ، براین باورند که هیچ عملی ، بدونِ ولایت و محبَّتِ علی (ع) و آلِ محمد (ص) ،مورد قبول واقع نمی گردد . که ذیلاً به دو روایت از منابع معتبر برادران اهل سنت اکتفاء می نمائیم :
حاکم نیشابوری که از بزرگترین محدثان اهل سنت است ، از ابن عباس روایت نموده :
قال رسول اللّه صلّی الله علیه و آله :
فَلَوْ أنَّ رَجُلأً صَفن بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ فَصَلَّی وَ صَامَ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مُبْغِضٌ لِأهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ (صلّی الله علیه وآله ) دَخَلَ النَّارَ .
یعنی : رسول اکرم (ص) فرمودند :
اگر مردی ، تمام عُمرش را در میانِ رُکن و مقام ، پیوسته نماز بگزارد و روزه بگیرد و سپس ( مرگ او فرا رسد ) و او در حالی خداوند را ملاقات کند که بُغضِ اهل بیتِ پیامبر (ص) را در دلِ داشته باشد ، خداوند او را به آتشِ دوزخ می اندازد .
حاکم نیشابوری در پایان ، به صحیح بودنِ روایت ، تصریح نموده است .
????(( المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 161 )) (( تصویر فوق ???? ))
خطیب بغدادی نیز که از علمای مشهور اهل سنت است ، روایت کرده :
قال رسول الله (ص) :
عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ اَلْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ أَفْلَحَ مَنْ صَدَّقَهُ وَ خَابَ مَنْ كَذَّبَهُ لَوْ أَنَ عَابِداً عَبَدَ اللَّهَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ أَلْفَ عَامٍ وَ أَلْفَ عَامٍ حَتَّى يَكُونَ كَالشِّنِّ الْبَالِي وَ لَقِيَ اللَّهَ مُبْغِضاً لِآلِ مُحَمَّدٍ أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ .
رسول اکرم (ص) فرمودند :
علی (ع) ، امامِ پرهیزکاران و رهبرِ هدایت شدگان می باشد ، کسی که او را تصدیق کند ، رستگار خواهد شد و هر کس او را تکذیب نماید به خسران ابدی دچار می گردد.
???? اگر عابدی ، دو هزار سال خداوند را در میانِ رکن و مقام ، طوری عبادت کند که بدنش ، ضعیف و مانند مَشکی خشکیده شود و پس از مرگ ، خداوند را با بُغض و دشمنی آلِ محمد (ص) ملاقات کند ، خداوند متعال او را با صورت به آتش دوزخ می افکند .????
????(( تاریخ بغداد ج 13 حدیث 7106 )) (( ابن اثیر نیز در تاریخ مدینه دمشق ج 42 ص 328 نقل کرده ))
????برای مشاهده ی سند ، اینجا کلیک کنید .
در زیارت جامعه کبیره نیز تصریح شده است که ???? ( بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ ) ???? یعنی : همه ی اعمالِ ما ، به برکتِ ولایت شما خاندان عصمت و طهارت ، مقبول درگاه احدیت واقع می گردد .
و اکنون بعنوان حُسنِ خِتامِ ، به اشعار زیبای یکی از شعرای سنی مذهبِ معاصر ، توجه فرمائید :
لافت از عشقِ حسین است و سرت بر گردن است
عشق بازی، سَر به میدانِ وفا افکندن است
گر هواخواهِ حسینی، تَرکِ سَر کُن چون حسین
شرطِ این میدان به خونِ خویش بازی کرده است
از حریمِ کعبه کمتر نیست دشتِ کربلا
صد شرف دارد بر آن وادی ، که گویند أيْمَن است
سُنّی ام سُنّی ، ولیکن حُبِّ آلِ مصطفی
دین و آیینِ من و آباء و اجدادِ من است
برگرفته از دروسِ علمِ کلامِ تطبیقی سید رضا نوعی ( حکیم )
اهل سنّت نیز مانند شیعه بر اساس روایاتِ صحیحِ وارده از رسول اکرم (ص) ، براین باورند که هیچ عملی ، بدونِ ولایت و محبَّتِ علی (ع) و آلِ محمد (ص) ،مورد قبول واقع نمی گردد . که ذیلاً به دو روایت از منابع معتبر برادران اهل سنت اکتفاء می نمائیم :
حاکم نیشابوری که از بزرگترین محدثان اهل سنت است ، از ابن عباس روایت نموده :
قال رسول اللّه صلّی الله علیه و آله :
فَلَوْ أنَّ رَجُلأً صَفن بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ فَصَلَّی وَ صَامَ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مُبْغِضٌ لِأهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ (صلّی الله علیه وآله ) دَخَلَ النَّارَ .
یعنی : رسول اکرم (ص) فرمودند :
اگر مردی ، تمام عُمرش را در میانِ رُکن و مقام ، پیوسته نماز بگزارد و روزه بگیرد و سپس ( مرگ او فرا رسد ) و او در حالی خداوند را ملاقات کند که بُغضِ اهل بیتِ پیامبر (ص) را در دلِ داشته باشد ، خداوند او را به آتشِ دوزخ می اندازد .
حاکم نیشابوری در پایان ، به صحیح بودنِ روایت ، تصریح نموده است .
????(( المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 161 )) (( تصویر فوق ???? ))
خطیب بغدادی نیز که از علمای مشهور اهل سنت است ، روایت کرده :
قال رسول الله (ص) :
عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ اَلْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ أَفْلَحَ مَنْ صَدَّقَهُ وَ خَابَ مَنْ كَذَّبَهُ لَوْ أَنَ عَابِداً عَبَدَ اللَّهَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ أَلْفَ عَامٍ وَ أَلْفَ عَامٍ حَتَّى يَكُونَ كَالشِّنِّ الْبَالِي وَ لَقِيَ اللَّهَ مُبْغِضاً لِآلِ مُحَمَّدٍ أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ .
رسول اکرم (ص) فرمودند :
علی (ع) ، امامِ پرهیزکاران و رهبرِ هدایت شدگان می باشد ، کسی که او را تصدیق کند ، رستگار خواهد شد و هر کس او را تکذیب نماید به خسران ابدی دچار می گردد.
???? اگر عابدی ، دو هزار سال خداوند را در میانِ رکن و مقام ، طوری عبادت کند که بدنش ، ضعیف و مانند مَشکی خشکیده شود و پس از مرگ ، خداوند را با بُغض و دشمنی آلِ محمد (ص) ملاقات کند ، خداوند متعال او را با صورت به آتش دوزخ می افکند .????
????(( تاریخ بغداد ج 13 حدیث 7106 )) (( ابن اثیر نیز در تاریخ مدینه دمشق ج 42 ص 328 نقل کرده ))
????برای مشاهده ی سند ، اینجا کلیک کنید .
در زیارت جامعه کبیره نیز تصریح شده است که ???? ( بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ ) ???? یعنی : همه ی اعمالِ ما ، به برکتِ ولایتِ شما خاندانِ عصمت و طهارت ، مقبولِ درگاهِ حضرتِ احدیت واقع می گردد .
و اکنون بعنوان حُسنِ خِتامِ ، به اشعار زیبای یکی از شعرای سنی مذهبِ معاصر ، توجه فرمائید :
لافت از عشقِ حسین است و سرت بر گردن است
عشق بازی، سَر به میدانِ وفا افکندن است
گر هواخواهِ حسینی، تَرکِ سَر کُن چون حسین
شرطِ این میدان به خونِ خویش بازی کرده است
از حریمِ کعبه کمتر نیست دشتِ کربلا
صد شرف دارد بر آن وادی ، که گویند أيْمَن است
سُنّی ام سُنّی ، ولیکن حُبِّ آلِ مصطفی
دین و آیینِ من و آباء و اجدادِ من است
برگرفته از دروسِ علمِ کلامِ تطبیقی سید رضا نوعی ( حکیم )
علت حذفِ ( آلِ مُحَمَّد ) از صلوات ، توسطِ اهل سنّت
در صحیحِ بخاری و صحیحِ مُسلم که از معتبرترین منابع اهلِ سنّت است ، روایت شده که اصحاب از رسول اکرم (ص) سئوال کردند که چگونه به شما صلوات بفرسیم
????پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند : بگوئید : اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ ????
????(( صحیح بخاری ،کتاب احادیث الانبیاء حدیث 3370 ))(( تصویر بالا ???? ))
???? (( صحیح مسلم ،ص191، حدیث 405))
????برای مشاهده ی حدیثِ صحیح مسلم ، اینجا کلیک کنید .????
برخی از علمای بزرگ اهل سنت ( بدون ذکر سند ) از پیامبر (ص) روایت کرده اند که ایشان فرمودند :
بر من صلواتِ ناقص ( اَبتر ) نفرستید . سوال شد که صلواتِ ناقص چیست پیامبر (ص) فرمودند این که فقط بگویید " اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد " ،???? بلکه باید بگویید " اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ "????
????الصواعق المحرقة،اِبْنِ حَجَرِ هَیْتَمی ،ج2،ص430 .
????جواهر العقدین،ص217
????کشف الغمة،ج1،ص325 فصل فی الامر بالصلاة علی النبی
????القول البدیع،ص70 ط مکتبة الموید
????شرف المصطفی،ج5،ص107
????برای مشاهده ی سند از کتاب القول البدیع ، اینجا کلیک کنید .
????برای مشاهده سند از کتاب شرف المصطفی ، اینجا کلیک کنید .
علیرغم مستندات گفته شده، وهابیت بطور مطلق و اهل سنت نیز در غیر از تشهدِ نماز ، ( آلِ مُحَمَّد ) را از صلوات حذف و (صَحْبِهِ ) را جایگزینِ آن نموده اند و یا بعضاً صلوات را بطورِ اَبتَر ( ناقص ) ادا می کنند ، مانند : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى النَّبِی .
????اما علت واقعی این حذف و اضافه ، آنهم بر خلافِ روایات صحیح و متواتر وارده ، چیست
????علامه محمد بن اسماعیل صنعانی که از علمای برجسته ی اهل سنت است پاسخِ صحیح و در عین حال ، تأمل برانگیزی به پرسشِ فوق داده است .
ایشان می گوید :
حذفِ لفظِ " آل " از صلوات ، آن طوری که در منابعِ معتبرِ حدیث می بینیم ، کارِ شایسته ای نیست .کیفیت صلوات فرستادن بر پیامبر (ص) نزد اهل حدیث ثابت است که جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی گذارد .
???? اما متأسفانه در ایامِ حکومتِ بنی امیه ، راویانِ حدیث از روی خطا و به بهانه ی تقیّه ، لفظ ِ ( آلِ محمد ) را از صلوات ، حذف نمودند ، آنهم به این دلیل که امویان از آلِ مُحَمَّد و اهلِ بیتِ ایشان (صلوات الله علیهم اجمعین ) ، خوششان نمی آمد ، ????
مردم نیز از آن زمان ( حکومت امویان ) تاکنون همین رویه ی غلط را ادامه داده اند ، در صورتیکه این عمل ، هیچگونه دلیلِ مستدل و موجهی ندارد .
????(( کتاب سبل السلام ، ج 1 باب صفة الصلاة ، ص 554))
????برای مشاهده سند از کتاب سُبُلُ السَّلام ، اینجا کلیک کنید .????
برگرفته از دروس علمِ کلامِ تطبیقی سید رضا نوعی ( حکیم )
**********
شبی در گوشه ی خلوت ، غمت را یاد میکردم
به دورِ بیستون میگشتم و فریاد میکردم
ندانستم گُذارِ شانه بر زلفِ تو می افتد
وگرنه تاقیامت خدمتِ شمشاد میکردم
به هر صحرا که میدیدم بدام افتاده آهویی
به یاد چشمِ مَستت ، صید را آزاد میکردم
نشستم همچو مجنون بر سَرِ بازارِ رسوایی
تو را با مُدَّعی میدیدم و فریاد میکردم
فریبِ خویش میدادم که اینک یار می آید
به هر آوازِ پایی ، خاطرِ خود شاد میکردم
**********
داستانِ ساختگی نذرِ عبدالمطلب علیه السلام
در تمام منابعِ تاریخِ اسلام ( اعم از شیعه و سنی )نوشته اند ، عبدالمطلب (ع) نذر کرده بود که اگر خداوند ده پسر به او عنایت فرماید ، یکی از آنها را در راه خدا قربانی کند و چون دارای ده پسر شد ،قرعه به نام عبدالله (ع) آمد ، اما ایشان با راهنم ،نام ائی زنی جادوگر عبدالله (ع)را با صد شتر به قرعه گذاش ت که قرعه به نامِ شتران آمد ، و عبدالمطلب (ع) نیز صد شتر . را به جای عبدالله(ع) قربانی کرد
???? در صورتی که این موضوع ، افسانه است و انجام آن نیز از عقل و درایت و دیانتِ عبدالمطلب (ع) بعید به نظر می رسد .
دلایلِ مجعول بودنِ داستانِ نذرِ عبدالمطلب (ع) ، بشرح ذیل می باشد :
کشتنِ فرزندان به عنوانِ نذر برای معبود ، از سنت های بُت پرستان و ستاره پرستان (صابئین) بوده، و خداوند در قرآن مجید ( آیه 137 سوره انعام ) آن را ازجمله اعمالِ شَنیعِ مشرکین ، معرفی نموده است .
???? عبدالمطلب (ع) که به اعتقاد شیعه و حتی به تصریح اغلب علمای اهل سنت ، فردی موحّد و از اولیاء خاصِ خدا بوده ، چگونه ممکن است طبق سنتِ مشرکین چنین نذری نموده باشد .????????
????[ مروج الذهب، ج۲، ص۱۰۹] و ( ترجمه تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۶۳)
اگر بگویند شاید عبدالمطلب (ع) مانند ابراهیم (ع) از جانبِ خداوند مأمور بوده تا فرزندش را در راه خدا فدا کند .
???? می گوئیم این نظریه درست نیست زیرا در آن روایات تصریح شده که عبدالمطلب(ع) نذر کرده بود ، در صورتیکه اگر از جانبِ خداوند ، مامور به این کار بود ، قطعاً می بایست آن را عملی سازد ، نه اینکه با قرعه انداختن ، از انجام فرمانِ خدا طفره رود .
در سلسله ی راویانِ این داستانِ ساختگی و امثال آن ، مانند : روایتِ « أَنَا اِبْنُ اَلذَّبِيحَيْنِ » ، افرادی ضعیف ، مجهول و مُهمَل ( که بعضی هم شیعه ی امامیه نبوده اند) ، قرار دارند ،بنابر این روایاتِ مذکور ضعیف و مغشوشبوده که بیشتر از طریقِ اهل سنت روایت شده و از آن طریق به کتب شیعه نیز سرایت کرده است.
افسانه ی مزبور توسطِ عُمّالِ بنی اُميه جعل و در تقابل با شیعه رواج داده شده تا از این طریق ، اجدادِ پیامبر (ص) را مشرک جلوه دهند ، کمااینکه بخاطر عناد با امیرالمومنین (ع) ، در مورد پدر بزرگوار ایشان (حضرت ابوطالب علیه السلام ) نیز همین رویه را داشته و دارند .
???? از جمله افرادی که به حضرتِ ابوطالب (ع) نسبتِ شرک داده اند ، مولوی در کتاب مثنوی و محی الدین عربی در فتوحات مکیه و فصوص الحکم ( فص لوطی ) ، می باشند .
????(( تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت ،علی دوانی ص 46 و 47 ))
????((تحقیق محدث بزرگ شیعه علی اکبر غفاری در پاورقی صفحات 89 تا 91 من لا یحضره الفقیه ))
????برای مشاهده سند از کتاب تاریخ اسلام ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید .
????برای مشاهده پاورقی من لایحضرة الفقیه ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید .
برگرفته از دروس تاریخ تحلیلی اسلام سید رضا نوعی ( حکیم )
علی بن حسنِ حلبی که از علمای ناصبی و وهابی می باشد ، درباره ی ممنوعیتِ لقبِ امام ، برای امیرالمومنین (ع) ، می گوید :
اختصاص دادنِ صحابی بزرگوار و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین ، علی ابن ابی طالب به لقبِ (امام) ، از بدعت های شیعیان است که به اهل سنت نیز سرایت کرده است . بنابراین ، گفتنِ (امام) به ایشان جایز نیست و باید به ( کلماتِ ممنوعه ) اضافه شود . همچنین گفتنِ ( علیه السلام ) و ( کرّمَ الله وَجهَه ) پس از نام آن حضرت نیز همین حُکم را داشته و ممنوع می باشد .
????(( کتاب التنبیهات المتوائمه ، ص 149 ))
???? برای مشاهده ی سند ، اینجا کلیک کنید . ????
نویسنده ی معاصر ( سلیمان بن صالح الخراشی ) که از علمای وهابی آلِ سعود می باشد نیز مانند حلبی ، لقب دادنِ ( امام ) به امیرالمومنین ( ع ) را از بدعت های شیعیان دانسته و خطاب قرار دادنِ ایشان به لفظِ ( امام ) را جایز نمی داند .
????(( المستدرك على معجم المناهي اللفظية ، ج 1 ص 409 ))
????برای مشاهده ی سند ، اینجا کلیک کنید.????
در منابع معتبر اهل سنت ، احادیثِ صحیحِ زیادی از رسول اکرم (ص) نقل شده که لقبِ ( إِمَامُ الْمُتَّقِين ) به علی (ع) اختصاص دارد . بعنوان نمونه :
حاکم نیشابوری که از بزرگترین محدثان و علمای برجسته ی اهل سنت است ، روایت کرده :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) :أُوحِيَ إِلَيَّ فِي عَلِيٍّ ثَلاثٍ :
أَنَّهُ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ ، ????و إِمَامُ الْمُتَّقِينَ ???? ، وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ .
رسول خدا (ص) فرمود : خداوند متعال درباره ی علی (ع) این سه لقب را با وحی به من ابلاغ نمود :
علی آقای مسلمانان و ???? امامِ پرهيزگاران ???? و پیشوای سفید رویان تا رسیدن به بهشت های پر نعمت می باشد .
حاکم نیشابوری در پایان ، به صحیح بودنِ حدیثِ فوق،تصریح نموده است .
????(( المستدرک علی الصحیحین ، ج 3 ص 148 ))
????برای مشاهده ی سند فوق ،اینجا کلیک کنید ????
ابونعیم اصفهانی نیز که از علمای مشهور اهل سنت می باشد نیز حدیث فوق را در کتاب معرفة الصحابه ، نقل کرده و تصریح نموده است که این روایت از طُرُقِ مختلف ، نقل شده و در همه ی آنها از قول پیامبر (ص) ، تصریح گردیده که لقبِ ( امام المتقین ) از جانب خداوند متعال به علی ابن ابی طالب ( ع ) اختصاص داده شده است .
????(( کتاب معرفة الصحابة، ج3، ص1587، دار النشر ))
????برای مشاهده ی سند فوق ، اینجا کلیک کنید ????
عناد و دشمنی علمای وهابی و ناصبی آلِ سعود نسبت به امیرالمومنین (ع) تا به حدّی است که به دروغ ، لقبِ (امام) را برای علی (ع) از بدعت های شیعه معرفی کرده و آن را جزو کلماتِ ممنوعه قرار داده و فتوا به حرام بودن و غیر مشروع بودنش می دهند .حال آنکه به استنادِ مدارکِ معتبرِ اهل سنت ( به شرح فوق ???? ) ، مشخص گردید که لقبِ مزبور را خداوندِ متعال به علی (ع) اختصاص داده است .
علی امامِ من است و منم گدای علی
هزار جانِ گرامی فدای نامِ علی
برگرفته از دروس علمِ کلام ، سید رضا نوعی ( حکیم )
داستانِ ساختگی نذرِ عبدالمطلب علیه السلام
در تمام منابعِ تاریخِ اسلام ( اعم از شیعه و سنی )نوشته اند ، عبدالمطلب (ع) نذر کرده بود که اگر خداوند ده پسر به او عنایت فرماید ، یکی از آنها را در راه خدا قربانی کند و چون دارای ده پسر شد ،قرعه به نام عبدالله (ع) آمد ، اما ایشان با راهنم ،نام ائی زنی جادوگر عبدالله (ع)را با صد شتر به قرعه گذاش ت که قرعه به نامِ شتران آمد ، و عبدالمطلب (ع) نیز صد شتر . را به جای عبدالله(ع) قربانی کرد
أبا جنیده می گوید : رسول اکرم (ص) در راه مراجعت از حجّةُ الوداع ، در مکانی موسوم به غدیر خُم ،برای مردم سخنرانی کرد و سپس دست علی (ع) را گرفت و فرمود :
( مَنْ كُنْتُ وَلِیَّهُ فَهَذَا وَلِيُّهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ )
هر کس را که من وَلیِّ او هستم ، این علی (ع) وَلیِّ او ست . بارالها دوستان علی (ع) را دوست بدار و با دشمنانش ، دشمن باش .
عبدالله بن علاء می گوید وقتی این حدیث را از زُهری شنیدم با کمال تعجب به او گفتم ، چرا این روایت را در شام نقل نمی کنی و حال آنکه با گوش خودت می شنوی که مردم ( به دستور معاویه و حُکّامِ اُمَوی ) علی (ع) را سَبّ و لعن می کنند
زید بن ارقم : چون غدیر را انکار کردم با نفرینِ علی (ع) ، نابینا شدم
امیرالمؤمنین (ع) در سال 35 هجری بمنظور اثبات حقانیت خود در اجتماع مردم در رُحبه ( صحن مسجد کوفه ) با حدیث غدیر ، مُناشَدة نمود . یعنی آنها را سوگند داد که اگر در روزِ غدیر از رسول خدا (ص) شنیده اند که درباره ی من فرمود : ( مَن كُنتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالاهُ وَ عَادِ مَن عَادَاهُ ) ، شهادت دهند .
شانزده نفر از اصحابِ پیامبر (ص) در آن اجتماع ، شهادت دادند که در غدیرِ خُم ، عبارتِ فوق را از پیامبر (ص) شنیده اند .
امیرالمؤمنین (ع) بجز پیامبر (ص) ، از همه ی انبیاء برتر است .
آیه 61 سوره مبارکه آل عمران ، در شأنِ علی ، فاطمه ، حسن و حسین ( علیهم السلام ) نازل شده که به واقعه ی مُباهله ی پیامبر (ص) با مسیحیان نَجران اشاره دارد . این موضوع مورد اتفاق فریقین است که ذیلاً به استناد منابع حدیث معتبر و تفاسیر اهل سنت به واکاوی آن می پردازیم :
مسلم در كتابِ صحيحش مي نويسد:
و لمّا نزلت هذه الآية : (فقل تعالوا ندع أبنائنا وأبنائكم) دعا رسول اللّه (ص) ، عليّاً وفاطمة وحسناً وحسيناً فقال : اللهمّ هؤلاء أهلي.
یعنی : پس از نزول اين آيه رسول خدا (ص) ، علی ، فاطمه، حسن و حسين را صدا زد، آنگاه چنين دعا كرد: خداوندا اينان خاندانِ من هستند.
آیا خاتم بخشی علی (ع) با حضورِ قلب در نماز ، منافات دارد
مخالفین شیعه سعی دارند تا با القاءِ شُبهه درباره ی آیه ی ولایت ( 55 مائده ) ، بزرگترین دلیلِ قرآن بر امامتِ علی (ع) را انکار نمایند .
حدیثِ ولایت ، محکمترین برهان بر اثباتِ امامتِ امیرالمومنین (ع) است که با سندِ صحیح و بصورتِ مُتواتر از طریقِ شیعه و سنی ، روایت شده که ذیلاً به واکاوی و پاسخ به شبهاتِ مطروحه پیرامونِ آن به استناد منابعِ معتبرِ اهلِ سُنّت می پردازیم :
اغلبِ فقهای شیعه ( مانند : آیت الله خوانساری ، محدث بحرانی و نراقی ) روزه ی عاشورا را حرام و برخی دیگر آنرا مکروه می دانند . اما مخالفینِ شیعه و نیز عرفا و متصوفه ، روزه ی عاشورا را مستحب می دانند.
ابن عربی ( مؤسسِ عرفانِ نظری ) ، می گوید :
روزهی عاشوراء ،کفارهی گناهان سال گذشته است و روزه ی این روز ( عاشورا ) ، در طی نمودنِ مراحلِ سُلوک ، با روزه گرفتن در تمامِ سال ،برابری می کند . کسی که بخواهد به مقامِ فنای در احدیّتِ ذات ، نائل شود ، می بایست در روز عاشورا ، روزه بگیرد تا از برکاتِ آن به بالاترین مرتبه ی تقرّب و جمعِ بینِ قُرب فرائض و نوافل دست یابد . براستی چنین فردی از دو شهود و دو تَجلّی برخوردار می گردد .
مولوی در دفتر ششم مثنوی از زبان یک شاعرِ مسافر ، عزاداری شیعیانِ شهرِ حَلَب را تمسخر کرده و می گوید : واقعه ی عاشورا کُهنه شده و شما چقدر دیر از آن باخبر شده اید ، اکنون بجای اینکه به سر و سینه ی خود بزنید ، بروید و بر دل و دینِ خود ، نوحه و عزاداری کنید . رهایی شهیدان کربلا از زندانِ طبیعت ، موجبِ شادی و سُرور است نه اندوه و ماتم .
اغلبِ فقهای شیعه ( مانند : آیت الله خوانساری ، محدث بحرانی و نراقی ) روزه ی عاشورا را حرام و برخی دیگر آنرا مکروه می دانند . اما مخالفینِ شیعه و نیز عرفا و متصوفه ، روزه ی عاشورا را مستحب می دانند.
ابن عربی ( مؤسسِ عرفانِ نظری ) ، می گوید :
روزهی عاشوراء ، کفارهی گناهان سال گذشته است و برای طی نمودنِ مراحلِ سُلوک ، با روزه گرفتن در تمامِ سال ،برابری می کند . کسی که بخواهد به مقامِ فنای در احدیّتِ ذات ، نائل شود ، می بایست در روز عاشورا ، روزه بگیرد تا از برکاتِ آن به بالاترین مرتبه ی تقرّب و جمعِ بینِ قُربِ فرائض و نوافل دست یابد . براستی چنین فردی از دو شهود و دو تَجلّی برخوردار می گردد .
مولوی در دفتر ششم مثنوی از زبان یک شاعرِ مسافر ، عزاداری شیعیانِ شهرِ حَلَب را تمسخر کرده و می گوید : واقعه ی عاشورا کُهنه شده و شما چقدر دیر از آن باخبر شده اید ، اکنون بجای اینکه به سر و سینه ی خود بزنید ، بروید و بر دل و دینِ خود ، نوحه و عزاداری کنید . رهایی شهیدان کربلا از زندانِ طبیعت ، موجبِ شادی و سُرور است نه اندوه و ماتم .
امام سجاد (ع) هرگز با یزید ( علیه العنه ) بیعت نکرد .
مخالفینِ شیعه با استناد به حدیث 313 ( کتاب روضه کافی کلینی ) ، ادّعا می کنند که امام سجاد (ع) با یزید بیعت کرده و با تقطیعِ کلامِ علامه مجلسی (ره) ، مدّعی هستند که ایشان سند این حدیث را تأیید فرموده است .
حال آنکه صحیح بودن سند روایت ، هرگز به معنای صحیح بودن متنِ آن روایت نمی باشد . کما اینکه علامه مجلسی (ره) در ( مرآة العقول ، ص 178) به متن حدیث ، اشکال جدّی وارد کرده و فرموده : همه ی مورخین اتفاق نظر دارند که یزید علیه العنه در طولِ خلافتش ، هرگز از شام خارج نگردید .
( در نتیجه هیچگاه چنین ملاقاتی بین او و امام سجاد (ع) در مدینه ، واقع نگردیده است ) .
پارادوکسِ مولانا ، مهمترین دست مایه ی رسوایی او
مولانا در غالبِ داستانِ مسافرِ شهرِ حلب ، عزاداری شیعیان را تمسخر کرده و مدعی است چون اولیاء خدا با شهادت ( و یا مرگ ) قفس را شکسته و غرقِ ابتهاج و سرور می باشند ، نباید برای آنها نوحه و عزاداری کرد ، بلکه می بایست به شادمانی و جشن و سُرور پرداخت
امام سجاد (ع) هرگز با یزید ( علیه العنه ) بیعت نکرد .
مخالفینِ شیعه با استناد به حدیث 313 ( کتاب روضه کافی کلینی ) ، ادّعا می کنند که امام سجاد (ع) با یزید بیعت کرده و با تقطیعِ کلامِ علامه مجلسی (ره) ، مدّعی هستند که ایشان سند این حدیث را تأیید فرموده است .
حال آنکه صحیح بودن سند روایت ، هرگز به معنای صحیح بودن متنِ آن روایت نمی باشد . کما اینکه علامه مجلسی (ره) در ( مرآة العقول ، ص 178) به متن حدیث ، اشکال جدّی وارد کرده و فرموده : همه ی مورخین اتفاق نظر دارند که یزید علیه العنه در طولِ خلافتش ، هرگز از شام خارج نگردید .
( در نتیجه هیچگاه چنین ملاقاتی بین او و امام سجاد (ع) در مدینه ، واقع نگردیده است ) .
پارادوکسِ مولانا ، مهمترین دست مایه ی رسوایی او
مولانا در قالبِ داستانِ مسافرِ شهرِ حلب ، عزاداری شیعیان را تمسخر کرده و مدعی است چون اولیاء خدا با شهادت ( و یا مرگ ) قفس را شکسته و غرقِ ابتهاج و سرور می باشند ، نباید برای آنها نوحه و عزاداری کرد ، بلکه می بایست به شادمانی و جشن و سُرور پرداخت
امام سجاد (ع) هرگز با یزید ، بیعت نکرد .
مسعودی که از علمای بزرگ و نیز مورّخان مشهور اهل سنت است ، ماجرای عبرت آمیزِ ملاقات سَفّاک ترین چهره ی تاریخ ( مُسلِم بن عقبه ) در واقعه ی حَرّه را اینگونه روایت نموده است :
مولوی در مجالس سبعه از قول پیامبر (ص) روایت کرده که ایشان خطاب به خلیفه ی دوم فرمودند :
( لَوْلَمْ اُبْعَثْ لَبُعِثْتَ یَا عُمَر ) یعنی : ای عُمَر ، اگر من مبعوث نمی گردیدم ، قطعاً تو از جانبِ خداوند به رسالت برانگیخته می شدی
طبری ، مورّخِ بزرگ اهل سنت می گوید :
در نامه ی محمد بن ابوبکر ( فرزند خلیفه ی اول ) به معاویه و خصوصاً پاسخِ آن از سوی معاویه ، مسائلی است که بیم دارم مردم با خواندنِ آن ها به تشیّع گرایش پیدا کنند ، لذا از ذکر آن ها صرفنظر می کنم .
مثنوی مولوی یا کُلِکسیونِ احادیث جعلی
مولوی در ابیاتِ ذیل به حدیثِ ( کَلِّمِينِي يَا حُمَيْرَاء ) ، استناد نموده :
مصطفی آمد که سازد همدمی
کَلِّمِينی يَا حُمَيْرا ، کَلِّمی
***********
آنک عالم مَستِ گفتش آمدی
کَلِّمِينی يَا حُمَيْرا میزدی
قابل توجه کسانی که ولایتِ علی (ع) را به محبت تفسیر می کنند.
نور الدین هیثمی که از محدّثان و علمای بزرگ اهل سنت است ،می نویسد :
عَنْ عَمَّار بْنِ يَاسِر: قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص):
«اُوصِي مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَني بِوِلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبي طَالِبٍ، فَمَنْ تَوَلَّاهُ فَقَدْ تَوَلَّانِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي فَقَدْ تَولَّی اللهَ عَزَّ وَجَلَّ، وَ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أحَبَّنِي، وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ أحَبَّ اللهَ تَعَالَی وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَنِي فَقَدْ أَبْغَضَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ».
عمّار بن ياسر می گوید ، رسول خدا(ص) فرمود :
«کسانی را كه به من ايمان آورده و مرا تصديق نموده اند سفارش میكنم به ولايتِ علي بن ابیطالب ، زیرا هر كس ولايتِ او را بپذيرد درحقيقت ، ولايتِ مرا پذيرفته و مُعتقد به ولايتِ من نیز ولايتِ الهی را پذيرفته ، و هركس او را دوست بدارد درحقيقت مرا دوست داشته و كسی كه مرا دوست داشته باشد ، خدا را دوست دارد ، و هركس او را دشمن بدارد حقيقتاً مرا دشمن داشته و هركس با من دشمنی ورزد در واقع با خداوند، دشمنی ورزيده است ».
احمد بن حنبل در روایتی که آنرا صحیح و رجالش را مورد وثوق می داند ، آورده :
عمرو عاص به معاویه گفت : عمّار در جنگِ صفّین که من و تو آنرا به راه انداختیم ، به شهادت رسیده است و این موضوع می تواند برای ما بازتابِ منفی دربرداشته باشد ، زیرا من از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود : عمّار را گروهی باغی و گمراه به شهادت می رسانند .
معاویه (علیه العنه) گفت : مگر ما عمّار را کُشته ایم عمّار را علی (ع) و یارانش کُشتند ، زیرا او را به همراه خویش به میدانِ جنگ آورده و در مَعرضِ نیزه ها و شمشیرهای ما قرار دادند .
سندِ تشیّعِ مولانا ، جعلی از کار درآمد
طرفدارانِ مولوی ، مدعی هستند که شعرِ ( الله مولانا علی ) از سروده های مولانا و سندی محکم دالِّ بر تشیّع او می باشد ، زیرا در این شعر ، نام دوازده امام (ع) را به ترتیب ذکر نموده است .
درباره این سایت